اصلاح‌طلبان اصلاح‌ناپذیر، و «چلبی‌سازی» داخلی!

در مورد خاتمی آن‌چه مهم است، چگونگی رای دادن اوست، نه این‌که چرا رای داده است. اگر با فاصله‌ای مناسب اندک نگاهی به کارنامه‌ی گذشته‌ی خاتمی بیندازیم و ذوق‌زدگی‌های ساده‌لوحانه را نسبت به او کنار بگذاریم و دقایق حساس و سرنوشت‌ساز چندسال گذشته را فارغ از گرایشات شخصی و سیاسی‌مان، خوب سبک‌سنگین کنیم، خاتمی را باید ستون پنجم محترم و متشخص نظام حاکم در میان طبقه‌ی متوسط ناراضی از حکومت اسلامی به شمار آورد.

رفتار آقای خاتمی در روز ۱۲ اسفند ۱۳۹۰ نشان داد برخلاف آن‌چه تا کنون به نظر می‌آمده است، او نه تنها یک شخصیت فرهنگی با ملاحظات ویژه‌ی آن سنخ و مسند نیست؛ بلکه یک «سیاس» به تمام معناست و سیاست‌ورزی را به معنای متداول و ماکیاولیستی آن چنان آموخته که هم‌چون دیگر هم‌تایان خود در سراسر گیتی، از هر فرصتی  استفاده کرده و به هرقیمتی کار خود می‌کند و پروای نام و ننگی نیز ندارد. گیرم در این سرزمین می‌توان با اقسام پسوند‌های ایرانی واسلامی و اخلاقی و حکمتی و مصلحتی و چه و چه‌ و چه‌ها، هر فعل سخیفی را با مقید کردن به یکی از آن‌ها به چنان مرتبه‌ای از نفاست رساند، که خلایق را بدهکارهم کرده باشیم.

 اگر آقای خاتمی و دارودسته‌ی اخراجی‌ش، (آن‌ها که دست‌شان از ساختار قدرت و سفره‌ی ثروت کوتاه مانده)، پیش از انتخابات با اعلام همین مواضع و دلایلی که این چند روزه در بوق کرده‌اند، آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات اعلام کرده بودند؛ امروز در مظان اتهام بزرگ و نابخشودنی خیانت به مردم قرار نداشت او حتا می‌توانست بنا به «مصالح عالی» نظام، (همان‌ مصالحی که عقل قاصر موالی، قادر به درک آن نیستند)، کمی آب به شرایط پیش‌نهادی خود ببندد و قیمت را بشکند، شاید برای متاع‌ش خریداری پیدا می‌شد و توافقی صورت می‌گرفت و شرکت‌ش را در انتخابات‌ را با ارائه‌ی همین دلایلی که این‌روزها از زبان و قلم اطرافیان‌ش مثل نقل ونبات بر سر هر بازار ریخته، اعلام کند و بگوید: «من از موضع اصلاحات و در جهت نگاه داشت روزنه های اصلاح طلبی که آن را مهم ترین و بلکه تنها راه سربلندی کشور و دست یابی به آرمان های اصیل انقلاب و تأمین حقوق مردم و مصالح ملت می دانم و نیز برای دفع مخاطرات و تهدیدهای درونی و بیرونی اقدام کرده ام.» اما آقای خاتمی چنین نکرد.

کسی که در روز انتخابات با رفتاری چنین رسوا حاضر به انداختن رای به صندوق شد، چرا در روزهای نزدیک به انتخابات، قیمت خود را آن‌قدر پایین‌ نیاورد که  او را به بازی بگیرند تا «با اسیر نماندن در گذشته و با نگاه به آینده روند تازه‌ای را در کشور» آغاز کند؟ خاتمی می‌دانست که اگر از مردم بخواهد در انتخابات شرکت کنند، کسی تره‌ای برای او خُرد نخواهد کرد و هم‌چنین می‌دانست که این را نظام نیز می‌داند. به همین دلیل با آن‌که او در درازای یک‌سال گذشته چندین‌بار پیام‌های فدایت شوم ارسال کرده بود، به او محل نداده بودند. جریان اصلاح‌طلب که در انتخابات مجلس هشتم، با وجود حمایت تمام قد خاتمی و همه‌ی سرمایه‌ی مادی و معنوی ائتلاف ۱۸ گانه‌‌اش، نتوانست ۲۰۰ هزار رای از مردم تهران وحومه بگیرد، طبیعی بود که در اوضاع فعلی، حتا نتواند اعضای خانواده‌ی منسوبان خود را پای صندوق‌ها بیاورد. بنابراین خاتمی و دارودسته درمانده و ناچار به انتظار هنگامه‌ای نشستند، که تا سکه‌هاشان به چیزی یا پشیزی گرفته شود.

نوشته‌های این اصلاح‌طلبان اصلاح‌ناپذیر، (که هر کنش و رفتاری به غیر از «دریوزگی» از آستان قدرت را  حرکتی ساختارشکن و رفتار رادیکال می‌نامند)، در دفاع  از فعل شریف آقای خاتمی نشان از آن دارد که ایشان و از جمله خود آقای خاتمی، تحریم انتخابات را عملی در جهت منافع بیگانگان تلقی می‌کرده‌اند. اما نمی‌گویند چرا از بیان نظرات خودشان، آن‌هم به این صراحت، تا پیش از انتخابات خودداری می‌کرده‌اند. اکبر گنجی می‌گوید پروژه‌ی «چلبی‌سازی» در خارج موجبات نگرانی آقای خاتمی را فراهم کرده است. اما این نیز دلیل کافی برای رای ناگهانی و بدون مقدمه‌ی آقای خاتمی نمی‌تواند باشد.

آقای خاتمی و مشاوران ارشد و غیر ارشد ریز و درشت‌ش که این‌روزها زبان هم باز کرده‌اند و می‌خواهند    با انتساب رفتارهای اعتراضی مردم به توطئه‌های بیرون از مرزها همان کاری را با ایشان بکنند که شخص آقای خاتمی در سال‌های نخست انقلاب با ملی‌ها و ملی‌مذهبی‌ها در کیهان کرد، به خوبی می‌دانند که پروژه‌ی «چلبی‌سازی» تنها در فقدان نیروی مخالف پای‌دار و گسترده‌ی داخلی امکان توفیق دارد و در این‌صورت آن‌کسی که ناگاه همه‌ی اعتبار سیاسی و اجتماعی خود را در یک اقدام ناباورانه و نامنتظر مصروف شکست و به انفعال کشاندن جریان اصلی مخالفان داخلی می‌کند، به دست خود نگاه مردم معترض را متوجه «چلبی»های بیرون کرده، بنابراین نمی‌تواند چنین ادعایی نیز داشته باشد.

با این اوصاف به نظر می‌رسد رفتار نامعمول و خارج از عرف آقای خاتمی را تنها باید در پشت پرده‌ی روی‌داد‌های روز ۱۲ اسفند جست‌وجو کرد، نه در اعلام مواضع بعد از انتخابات‌‌ش! اخباری که این روزها به گوش می‌رسد، حکایت از حمایت گسترده‌‌ی مردم از تحریم انتخابات دارد. روی‌دادی که برای نخستین‌بار همراهی واتقاق نظر گروه‌های اصلی سیاسی و اجتماعی را در داخل و خارج با خود داشت و می‌توانست به تدریج و در مناسبت‌های پیش رو و بر بستر نابسامانی‌های اقتصادی آینده ابعاد و اشکال دیگری به خود بگیرد. اگر آمار و اخباری که از انتخابات تهران در رسانه‌ها درز پیدا کرده درست باشد، در نیم‌روز ۱۲ اسفند ۱۳۹۰، سرانجام در بساط آقای خاتمی چیزی برای خرید پیدا شده است و خریدار نیز پشت در اتاق مذاکرات و معاملات، منتظر بوده تا ایشان را به حوزه‌ی رای‌گیری ببرد و خبر آن‌را جای‌گزین خبر شکست نمایش انتخاباتی‌ش کند.

راه ناگزیر برای اصلاح‌‌طلبان اصلاح‌ناپذیر (که پیداست در سه سال گذشته چه دل پُری از موسوی داشته و دارند)، اتکا به حمایت حکومت و سازش با آن است. یک توافق بر سر نوعی «چلبی‌سازی» داخلی، هم برای حکومت خالی از فایده نخواهد بود، هم برای این گروه از اصلاح‌طلبان بی‌پشتوانه‌ی بریده از مردم. تبریکاتی که این روزها برای آقای خاتمی ارسال می‌شود، آدمی را به یاد نقل و نباتی می‌اندازد که ژاندارم‌های قدیم  در محوطه‌ی پاس‌گاه روی سر یاغی‌های تسلیم شده می‌ریختند و ناز و نوازشش می‌کردند. بسیاری از این یاغی‌های امان‌نامه گرفته سرانجام به کسوت ژاندارمی درمی‌آمدند و مفتخر به اخذ درجه می‌شدند. شاید در صورت  به بن‌بست رسیدن احتمالی حکومت بر اثر بحران‌های جاری، شاهد آن باشیم که  آقای خاتمی سال آینده در چنین روزهایی دوباره دست‌هایش را در ورزش‌گاه ۱۲ هزارنفری از هم باز کند و بگوید: «دوم خرداد یک هدف نیست، یک راه است!»

3 پاسخ به “اصلاح‌طلبان اصلاح‌ناپذیر، و «چلبی‌سازی» داخلی!

  1. اتوبوس دو طبقه 7 مارس 2012 در 8:45 ب.ظ.

    ما از خاتمی کم کم یک شاه ساختیم! منتها از نوع روشنفکری اش . هر چه گفت و هر چه کرد مانند بز اخفش سرمان را تکان دادیم و به به چه چه گفقیم! کم کم خاتمی و شرکایش لوس شدند! تا آنجا که برای او حریم درست کردند و کسی حق سوال از او را ندارد. چون خاتمی است!او هر چه دلش خواست با جنبش مردم کرد.ما ایرانیان همیشه از شخصیت های واقعی نقش های توهمی و تخیلی و اسطوره ای می سازیم. خاتمی یک ایکس بیشتر نبود ! در دوم خرداد مردم از سر لجبازی به او رای دادند و شانسی شد مجری اصلاح طلبی در ایران و مردم هم شروع کردند در مورد او مبالغه کردن و این گوله برفی را تبدیل به آدم برفی کردند و برایش چشم و ابرو هویج گذاشتند. کم کم مردم بدهکار خاتمی شدند و جنبش دوم خرداد حاصل اقدامات او تلقی شد! و این مطلب که «يه فرصت 8 ساله بده مردم دوره پيش دبستاني بلوغ مدني رو استارت بزنن» یعنی او این فرصت را به مردم داد! نه اینکه مردم به او این فرصت را دادند!تا یادم نرفته بگم که می گن گوشی را برداشته و زنگ زده به موسوی و کروبی که بیایید معذرت خواهی کنید تا آزاد شوید! یکی مرد جنگی به از صدهزار!
    علت اصلی دو دلی مردم همین خاتمی و شرکایشان بودند که خوشبختانه الان زحمت خود را کم کردند و رفتند! مردم ایران در طول هشت سال جنگ نشان دادند مردم شجاعی هستند ولی این خاتمی از انها مردمی بزدل و ملاحظه کار ساخت! رفتن خاتمی از جنبش سبز پیروزی بزرگی برای مردم ایران بود . بسیاری نمی دانند ولی این پیروزی ده ها بار ارزش از خود تحریم انتخابات بیشتر است . می گویید نه بایستید و تماشا کنید!خاتمی نقطه ضعف بزرگی در داخل رهبری جنبش بود.

  2. آرسین 8 مارس 2012 در 9:14 ق.ظ.

    دیدگاه اندک متفاوتی با سایر افرادی که این روزها در مورد خاتمی میگویند ابراز کرده اید. اما یک نکته لازم به یادآوری هست، خاتمی فارغ از عملکرد و سابقه ای که دارد. همیشه مورد پسند و تحت نظر مردم ایران است. این مساله نه بخاطر محکم بودن و حمایت مردمی خاتمی بلکه بالعکس به خاطر خاکشیر مزاجی و مطابق میل بودن خاتمی با هرسلیقه ای است. و اتفاقا نقطه قوت و شهرت خاتمی از همین مساله است. نمیدونم که این قضیه عمدیه یا ذاتا خاتمی اینطوری هست، اما هرچیزی که هست مردم ما از افراد خاکشیر مزاج و بی اراده خوششون میاد. تاریخ ایران رو هم نگاه کنی میبینی که همیشه افراد با اراده و محکم که معمولا با هدف و برنامه هستن و قصد انجام کاری رو دارن همیشه مورد لعن و نفرین مردم زمان خودشون هستن از زمان امیرکبیر بگیر تا همین کرباسچی -در کسوت شهردار تهران- کسی نبود که فحش بهشون نده. اما چون از اون طرف ملت مرده پرستی هم هستیم بعد که طرف افتاد مرد یا از کار برکنار شد از مادر براش مهربون تر میشیم. حالا خاتمی هم نه اخلاق کاری انقلابی رو داره که نگرانش باشین نه از این بدتر میشه!! به قول کامنت بالا مردم همون موقع هم رای نه به حکومتشون شد رای به خاتمی البته به دلیل تطابق عجیب با هر ذائقه ای خیلی محبوب هست و دور دوم هم رای خوبی آورد. یا مثلا همین رای دادن یا ندادنش هم مثل بمب میترکه!!! پا به پای خود قضیه انتخابات میاد!! اگه بیشتر نباشه.
    یه توصیه دوستانه هم دارم کلا خیلی تو نخ شخصیت های محبوب و بی خاصیت نرین. از اینا نه کاری برمیاد نه ضرری میرسه. تجربه نشون داده کسایی که با این آدما مشکل دارن فقط خودشونو کوچیک میکنن پیش مردم وگرنه هیچ سودی نداره! مثلا از محبوبیت خاتمی همین الانشم ذره ای کم نشده! یه تعداد از این طرف باهاش قهر کردن در عوض از اون طرف یه تعداد دیگه قبولش کردن! کلا اگه تو فرهنگ ایرانی میخواین محبوب باشین یکمی باید بی خاصیت باشین!
    کلا یادمه یه پست تو وبلاگم گذاشتم تو عنوان اسم «خاتمی» هم بود! میتونم بگم رکورد بازدید های اون موقع رو شکوند!! ملت دوستش دارن. بی خود نیست بهش میگن «ممد بی خایه». خنثی ها عشق مردم ایرانن!! forever

  3. ریحانه 9 مارس 2012 در 5:13 ب.ظ.

    با سلام.
    می خواستم بدونم چطور می شه کل متن وبلاگ و نه 2-3 خط اول آن را از طریق reader پیگیری کرد. با توجه به فیلتر بودن این وبلاگ خواندن مرتب آن در ایران راحت نیست.
    با تشکر

بیان دیدگاه