کمال آتاتورک و رضاشاه، در ترازوی تاریخ تجدد!
امروز سوم اسفند است. تا ۳۴ سال پیش، چراغانی شهرها به مبارکی و میمنت وقوع کودتایی گواهی میداد که با وجود آنکه ۹۰ سال از عمر آن میگذرد، در تمام این سالها محل مجادله و نزاع میان اقلیتی از ملیگرایان افراطی و اکثریت بزرگی از آزادیخواهان، با گرایشات گوناگون است. بسیاری از این هواداران متعصب چهرهی کلیدی کودتا را،( که ۵ سال بعد از آن به نام رضاشاه کبیر تاج شاهی بر سر گذاشت)، کسانی تشکیل میدهند که هزاران صفحه کتاب و رساله و سند و مدرک را نادیده گرفته و همچنان بر طبل ادعای خود میکوبند و مدعای ناقدان شخصیت مورد علاقهی خود را به هیچ میگیرند.
اما در این میان گروه اندکی نیز در تلاشند تا کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و تغییرسلطنت بعد از آنرا در نگاهی کلانتر،( بدون درنظر گرفتن تحولات ناگزیر و اجتنابناپذیر)،عامل گشایش درگاهی تاریخی به سوی دنیای مدرن شناخته و خطاهای ریز و درشت رضاشاه را در کسوت یک ناجی بزرگ، به این دلیل بر او ببخشایند.
ما در اینجا به اینکه نقدهای بسیار جدی به این نظریه وارد است و اگر حتا بتوان فهرست این اقدامات را به عنوان «برگ زرین»ی در تاریخ تحولات اجتماعی ایران قلمداد کرد، افتخارش را باید با دولتها و مجالس بعد از مشروطیت تقسیم نمود، کاری نداریم. اما در روز سوم اسفند ۱۳۹۰، نگاهی گذرا به اقدامات و روشهای کمال آتاتورک درترکیه میکنیم، تا شاید بتوانیم با سلاح دانایی، هالهی تقدس رضاشاه را برای مدت کوتاهی کنار بزنیم و فرصت مطالعهی انتقادی آن دوران را از خود سلب نکنیم.
بعد از پایان جنگ اول جهانی و تغییرات گستردهای که در جغرافیای سیاسی جهان رخ داد و امپراطوریهای بزرگ از هم پاشید و ملتهای جدیدی به ثبت رسیدند، سه کشور ایران، افغانستان و ترکیه، با کم و زیاد چندسال، حاکمان جدیدی به خود دید که به نام تجدد و نوسازی و عبور از عقبماندگی، زمام امور را در کشورهای خود به دست گرفتند. امیرامانالهخان حاکم افغانستان پیش از رضاشاه و کمالاتاتورک عنوان پادشاهی برخود گذاشت و خیلی زود دست به کار شد تا ظواهر تجدد را در جامعهی سنتی و قبیلهای افغانستان برقرار سازد. به عنوان نخستین اقدام، ملکه ثریا همسرش نه تنها خود در مجامع عمومی بدون حجاب ظاهر میشد، بلکه از سال ۱۹۲۸ با نوشتن مقالاتی در روزنامههای افغان با طرح ضرورت آزادی زنان، مقدمات برداشتن حجاب اجباری را فراهم کرد.
جالب اینجاست که بیحجابی ملکه ثریا در سفری که امانالهخان در سال ۱۹۲۷ به تهران کرده و مهمان دربار شاه تازه به تخت رسیدهی ایران شد، موجب کدورت رضاشاه شده و نوعی بیاحترامی تشریفاتی تلقی گردید. امانالهخان وهمسرش در کار نوسازی خود شکست خوردند. مدرنیزاسیون امانالهخان از این محدوده فراتر نرفت. او حتا تاب نیاورد تا بخش اندکی از اختیارات اداریش را به صدراعظمی که به تقلید از ساختار سیاسی آلمان برای خود برگزیده بود، واگذار کند. و پس از مدتی هم صدراعظم را وهم منصبش را از میان برداشت.
اما در ترکیه جریان تجدد سیر دیگری پیدا کرد. و این درحالی بود که کار آتاتورک دشوارتر از امانالهخان و رضاشاه بود. او در سرزمینی آغاز به نوسازی کرد که مرکز خلافت اسلامی بود و سلطنت و خلافت توامان، ریشهای دراز داشت. هنگامی که اتاتورک اندک اندک قدرت یافته و مهار اوضاع را به دست خود گرفت، (همچون رضاشاه که بعد از کودتا و در مقام نخستوزیری پایههای قدرت خود را دم به دم محکم کرد)، ابتدا به او پیشنهاد سلطنت دادند. سپس برای آنکه نهاد خلافت را محافظت کنند، خلافت را نیز به او پیشنهاد کردند، اما او هیچکدام را نپذیرفت و با تشکیل حزبی به نام حزب خلق، اکثریت پارلمان را به دست آورد و اقدامات اصلاحی خود را آغاز کرد. ابتدا سلطنت را ملغی و اعلام جمهوری کرد. اما برای مقابله با نهاد خلافت، چندماهی صبر کرد. او برای تحقق هدف خود، ابتدا مدیران ۷ روزنامه را به یک مکان ییلاقی دعوت کرد ومدت یک هفته در ضرورت انحلال خلافت با ایشان سخن گفت و مجابشان کرد که برای پیشرفت ترکیه، چارهای جز آن نیست. سپس از آنها خواست که در روزنامههایشان او را برای الغای خلافت زیر فشار بگذارند.
اینچنین شد که در مارس ۱۹۲۴ خلافت لغو و خلیفه تبعید شد. مدارس مذهبی و اوقاف نیز همزمان منحل شدند. او برخلاف اماناله که به سمت تغییر ظواهر رفت و در ازای آن به نهادهای قدرتمند مذهبی و سنتی باج میداد، به سراغ ریشه رفت و گام به گام برنامهی مدرنیزاسیون متوازن خود را در همهی شئون به پیش راند. در این تاریخ رضاخان هنوز با پادشاهی دوسال فاصله داشت و با نیروی نظامی تحت امر خود، راههای اعمال قدرت را تجربه میکرد.
اقدام بعدی آتاتورک در سپتامبر ۱۹۲۵ ممنوعیت استفاده از پوشش مذهبی و محدود کردن تعداد روحانیان ملبس به لباس مذهبی بود. کمتراز یک ماه بعد سلسله مراتب مذهبی موقوف شد. اما در همین زمان و ضمن ابلاغ قانونی مبنی بر ممنوعیت فینه بر سرگذاشتن از سوی مردان، استفاده از چادر و روبنده را نامناسب تشخیص داده، اما ممنوع نکرد. همهجانبهنگری اتاتورک و تلاشی که در این دوران برای پیشبرد برنامههای اقتصادی در جهت رفاه عمومی میکرد و سلامت اقتصادی کمنظیرش، به پیشبرد برنامهی تجدد او یاری میرساند.
در ۱۰ آوریل ۱۹۲۷، یکسال پس از اصلاح قانون اساسی مشروطیت در ایران و تغییر مواد مربوط به خانوادهی سلطنتی و به پادشاهی رسیدن رضاشاه، آتاتورک با اصلاح قانون اساسی ترکیه، آن ماده قانونی که اسلام را به عنوان دین رسمی ترکیه معرفی میکرد، لغو کرد.
تا سال ۱۹۳۰ صبر کرد، و هنگامیکه زمینه را مساعد تشخیص داد، قانون اعطای حق رای زنان را به تصویب رساند، و در اوت همان سال اجازه تشکیل حزب مخالف را صادر کرد، که به دنبال آن نخستین حزب مخالف ترکیه نوین به نام حزب «جمهوری لیبرال» بنیاد گذاشته شد.
در سال ۱۹۳۲ نخستین برنامهی ۵ سالهی اقتصادی به منظور توسعهی صنایع آغاز شد. و در سال ۱۹۳۵، ۱۸ نفر از میان زنان به پارلمان ۳۹۹ نفری ترکیه راه یافتند.
حزب خلق ترکیه که اکثریت پارلمان را در اختیار داشت و رهبری آن با کمال آتاتورک بود، این اصول را به عنوان اساس کار خود اعلام کرد: جمهوریخواهی، ناسیونالیسم، حمایت از تودهی مردم، طرفداری از اصول دنیوی و عرفی، و ادامهی اصلاحات.
آخرین اقدام اتاتورک پیش از مرگ، به تصویب رساندن قانونی در ۱۹۳۸ بود، که کلیهی سازمانهایی را که براساس اشتراک دین، نژاد، طبقه و یاخویشاوندی تاسیس یافته بود، غیر قانونی اعلام کرد.
رضاشاه در سال ۱۹۳۴ از ترکیه دیدار کرد. گفتهاند که او تحت تاثیر مدرنیزاسیون ترکیه، در بازگشت دست به اقداماتی زد. مقایسهی اقدامات انجام شده و حتا روش انجام آن، نتایج اسفباری را پیش روی ما میگذارد.
صفحهی «احزاب» سهراه جمهوری، امیدوارست که انتشار اینگونه مطالب، پنجرهای ولو کوچک، به روی نقادی عاری از تعصب گذشته، باز کرده باشد.
مقایسهی اقدامات انجام شده و حتا روش انجام آن، نتایج اسفباری را پیش روی ما میگذارد??? میشه بیشتر توضیح بدین ؟
دوست عزیز توضیح این موضوع که خود یک مطلب مستقل میطلبد، اما اگر شما مقایسهای بین روشهای اتاتورک در برخورد با قدرت مذهبی و برنامههای اقتصادیش را برای بالابردن سطح زندگی مردمی که قرار بود لباس عوض کنند و وارد دنیای جدید بشوند و آزادیهای نسبی سیاسی و … با اقدامات رضاشاه انجام دهید، خالی از فایده نخواهد بود.
Thanks. Very good artcle.
بازتاب: نقش تخریبی انگلیس و همکاری با آخوند در تجزیه جزایر و دیگر بخشهای کشورمان | فضول محله