قدرشناسی مصدق و، دهخدای پاکزیست.
لغتنامهی دهخدا را کمتر کسیست که نشناسد؛ به عبارت دیگر همهی کسانی که به زبان فارسی سخن میگویند و به هرنحوی با آن سر و کار دارند، یا برای یکبار هم که شده به این واژهنامه مراجعه کرده، یا از نقل مدخلهای آن به واسطهی دیگر نویسندگان بهره بردهاند. اما فراهم آمدن این دستآورد بزرگ و بیمانند فرهنگی، حکایت غمانگیزی دارد که قصهی پایانناپذیر عقبماندگیهای ما و چند و چون آنست. همچون زندگی دهخدا که تاریخ مجسم تواناییها و کوشندگیها، و شکستهای مستمر سدهی گدشته است.
دهخدا نمونهی برجستهی مردم ما در دنیای جدید است: مبارزهی بیامان وپیگیر در انقلاب مشروطیت و دوران استبداد صغیر، سپس گریز از تیغ محمدعلیشاه مستبد به سوی تبعید، تلاش سیاسی و فرهنگی در تبعید و بازگشت و حضور در مجلس و شرکت در بنیانگذاری احزاب، تا کودتا .. وخانهنشینی در استبداد کبیر. و سرانجام کار فرهنگی بزرگی را که در عزلت و انزوا آغاز کرد. اما سرنوشت کار فرهنگیش نیز تفاوت چندانی با سرانجام کوششهای سیاسیش نداشت. نامهی زیر که پس از درخواست مصدق از دولت برای نجات وی از فقر وتنگدستی، از سوی او به روزنامهی اطلاعات نوشته شده، گوشهی تلخی از این ماجرا را به نمایش میگذارد. دهخدا آرزوی انتشار لغتنامه را به گور برد. چیزی هم نمانده بود که چندسالی پیش از مرگ، فیشهای خام لغتنامهاش را نیز در تخلیه اجباری خانهای که در آن میزیست از دست بدهد، که اینبار نیز با تلاش مصدق ترتیب انتقال و نگهداری آن اوارق گرانبها به مجلس شورایملی داده شد. با اینوصف انتشار لغتنامه تا پایان حکومت پهلویها نیز سرانجامی نیافت:
آقای مدیر محترم:
هفتهی پیش در جراید خواندم که آقای مصدق از اوضاع معاشی این جناب در مجلس شورا تذکری دادهاند و دولت فعلی هم وعدهی مساعدت کرده است. این جانب هیچگاه از آقای مصدق تمنای این تذکر را نکرده بودم. معهذا چون ناشی از حسن نیتیست متشکرم. لکن زائد نمیبینم یادآور شوم که خادم در این مملکت بسیار است و همه دچار این عسرت و فشار هستند و راضی نگاهداشتن یکتن، ناراضیتر کردن سایرین که اکثریت هستند خواهد بود.
زمامداران هرچه زودتر باید سعی کنند اوضاع عمومی به حال عادی پیش از جنگ نزدیک شود و عامهی مردم مرفه باشند و هم یادآور میشوم که کمک وهمراهی به امثال اینجانب این است که محصول زحمات علمی یک عمرشان در دسترس عامه گذاشته شود. این بنده گذشته از چندین ترجمه و تالیف یک فرهنگ زبان فعلی اعم از فارسی و عربی و اعلام رجال و جغرافیایی و لغات فنون و علوم بودهام و از بیست و چند سال به این طرف یک دینار به اسم حق تالیف یا انواع آن، نه من تقاضا کردهام و نه دولت به من داده است.
فقط از دوسال قبل دولت در صدد برآمد کتاب لغت مرا که در حدود چهل هزار صفحهی پنجاه سطری سه ستونیست به چاپ برساند و درتمام این مدت به قدری مشکلات پیش آوردند که بیش از پانصد صفحه به چاپ نرسیده و از دیماه سال گذشته هم به عللی که بر بنده مجهول است به مطبعه قدغن شد که این کتاب چاپ نشود. ناگفته نماند که برای این کتاب هم نه قراردادی مابین من و دولت بود و نه دیناری به من داده میشد. خود وزارت فرهنگ مستقیما با مطبعه قراردادی بسته بود و کاغذ لازم را هم خود دولت خریداری میکرد و به مطبعه میفرستاد و حتا قرار نبود یک جلد هم از این کتاب به مؤلف داده شود.
الان هم که این سطور را به روزنامهی اطلاعات میفرستم هنوز کار طبع این کتاب که شاید سنگ اساسی بنای معارف این مملکت است و در دنیا هرجا که شروع به کار کردهاند از کتاب لغت شروع شده است، متوقف است. اگر اجازه فرمایید در همین نزدیکیها من در چند سطری شرح این کتاب را به روزنامه بفرستم و امر به درج آن فرمایید تا شاید پس از من مسودههای این کتاب برای پیچیدن گل گاوزبان و بنفشه به عطارهای سرگذر فروخته نشود.
علی اکبر دهخدا
نامهی دهخدا به روزنامهی اطلاعات به تاریخ ۲۳ دی ۱۳۲۴
با تشکر از ذکر این مهم. در ضمن قابل توجه طرفداران کم حافظه دوران شاه و پدرش که میخواهند کنجشگ را رنگ کرده و به اسم قناری به جوانان این سرزمین بفروشند.