با میرحسین موسوی در مسلخ تکنیسینهای سرکوب نرم!
درآمد؛ آخرین اخطار دبیرکل سازمان ملل در مورد آزادی رهبران جنبش سبز، صحنهگردانی حکومت پیرامون ملاقات خانوادهگی زهرا رهنورد و میرحسین موسوی، و «آرزومندی» دبیر «ستاد حقوق بشر اسلامی» به رفع حصر از موسوی و کروبی و بیان آن در لفاف خبر آزادی سکینهی محمدی، در عین احتمال ِ درز خصوصی برخی اخبار جهت «آمادهباش» شبکهی گستردهی ارتباطات و رسانههای وابسته به دو سوی قدرت جهت «همکاریهای لازم» در صورت نیاز، بحث رفع حصر نمایشی و پایشمند رهبران جنبش سبز را در آستانهی تعطیلات رسانهای سال نو و در بستر سرهای گرم مردم، به میان آورده است.
یکم؛ عیسی سحرخیز پیرامون موضوع رفع حصر مطلبی انتشار داده است با عنوان: «گام اول یا آخر». او با اشاره به «نقطهی قوت شخص روحانی و تعدادی از اعضای دولت تدبیر و امید»، به تایید روش ایشان در «استفاده از راههای پیچیده و حرکتهای رو به جلوی طراحی شده اما بر مبنای توافقهای پشت پرده و مذاکرات پنهان» پرداخته و در تضمین مطلب، سابقهی رفع حصر گامبهگام و قرین بهتوفیق آیتاله منتظری را بهمیان کشیده است، که حسن روحانی با استناد به آن در «مذاکرات پنهانی» به مقام مافوق اطمینان میدهد: «همانگونه که در جریان رفع حصر آیتاله منتظری بهصورت مرحلهای اقدام شد و مشکلی پیش نیامد، اطمینان داشته باشید که در این ماجرا نیز به گونهای عمل خواهد شد که مشکل امنیتی بروز نکند.»
دوم؛ روحانی که روحانی است. او پیش ازاین نیز شیوهی عمل خود در ماجرای رفع حصر منتظری را از افتخارات امنیتی خود دانسته و «ختم غائلهی ۱۸ تیر» را هم به درایت خود منسوب کرده است. اما ابراز امیدواری عیسی سحرخیز به آنکه حواشی ملاقات بانوی سالخورده با رهنورد و موسوی، «گام اول» از تمهیدات مسبوقبهسابقهی امنیتی در نظام باشد، و بخواهد که «مبنای عمل هم، بهکارگیری سیاست آزمون و خطا باشد»، و انتظارداشته باشد تا براین منوال، «درایام عید بهصورت دیگر و با اشخاصی متفاوت تکرار شود»؛ قابل درک نیست.
سوم؛ عیسی سحرخیز یکی از شریفترین و استوارترین چهرههای منسوب به جریان اصلاحات است. او برخلاف بسیاری از کوشندهگان همپای خود در سالهای گذشته، آشکارا انگشت اشارهی خودرا متوجه به مصداق حقیقی کانون قدرت کرد، و حتا اگر تضادی با چهارچوب حقوقی کانون قدرت نداشته باشد، همواره یک سروگردن از اصلاحطلبان سردرگُم به کوچههای تاریک تاریخ، بالاتر ایستاده است. چنانکه دانید، او بر نظریات و نوشتههای خود ایستادهگیها کرده و چوب آن نیز به تلخی خورده است؛ و بنابراینها که گفته شد، آنگاه که شخصیتی چون او نیز، دلناگران بیرون کشیدن چاشنی انفجار از موجودیت میرحسین موسوی و خنثانمایی قدرت و سرمایهی اجتماعی او، که به هزینهی بسیار در ایستادهگی وی متراکم شده، نباشد؛ باید گفت که ادامهی کار موسوی بسی دشوارتر از آنست که مینمود.
چهارم؛ مطلب از اینقرار است: نباید اجازه داد که موسوی هزینهی دیگری بر گردهی نظام بار کند. نه با ادامهی بازدداشت و احتمال مرگ ناگهانی درحصر، و نه با آزادی بدون قید و شرط و بهرهمندانه از حقوق نخستین شهروندی. پایش نامحسوس موسوی و ملاقاتهای برنامهریزی شده با مرد هفتادسالهی بیماری که آفتاب لب بامش به زردی گراییده، تا مشایعت احتمالی او بهسوی آرامگاه ابدی، توام با احترامات فائقه و صدور پیامهای بزرگوارانهی رسمی، همان آشی است که در پستوی «دیپلماسی پنهان داخلی»، برای منتظری نیز پخته شد.
پنجم؛ دشوار کار موسوی آنست که فرصت نیافت تا فاصلهی پرناشدنی خود با اصلاحطلبان کوشنده در سپهرسیاسی ایران را، در نزدیکی با نیروهای سیاسی و اجتماعی ناوابسته به منافع مشترک با ساختار قدرت، جبران کند. این فاصله اگرچه به چشم کسانی که با او حشر ونشری داشتهاند پنهان نبوده است، اما بدون تردید از روز ششم دیماه ۸۸ تا ۲۵ بهمن ۸۹، و از آنروز تا کنون، هرچه بیشتر، آنرا در نظر گروههای بیشماری از کوشندهگانن مستقل و ناظران بیطرف نمایان ساخت. اما نه «موسوی»، (که فرصت چندانی نیافت)، و نه «دیگران»ی که سیر حرکت او را از ثبت نام در انتخابات تا ۲۵ بهمن ۸۹ دنبال کردهاند، و نتایج گرانسنگ رفتار سیاسی اخیر اورا در بسترسازی یک جنبش اجتماعی بهچشم دیدهاند، تلاش چندانی در جهت کاهش این فاصله به خرج ندادهاند.
ششم؛ با اینحال، نه موسوی شباهتی به منتظری دارد، نه ایران بعداز ۸۸، به روزگار پیشین شباهت میبرد؛ و نه نسبتها و مناسبات عهد جدید را میتوان نادیده گرفت. اگر برای موسوی جانی مانده باشد تا از مکر تکنیسینهای سرکوب نرم نیز خودرا در امان بدارد، و اگرهمچون شامگاه ۲۲ خرداد ۸۸، دست به یک انتخاب سرنوشتساز دیگر بزند؛ میتواند با بهرهگیری از شرایط موجود، بنیاد یک نیروی سیاسی مستقل را برقرار کند، و با واسطه، موجب شکست بنبست سیاسی و چرخهی گریبانگیر موجود شود. اما اگر او در کمند دیپلماسی «زوال تدریجی اعتبار» گرفتار آید؛ چیزی نمیماند، مگر آنکه نقش برجستهاش را در دگرگونیهای سرنوشتساز هشتادوهشت، هرگز فراموش نخواهیم کرد!
………………………………………………………………
مطلب عیسی سحرخیز: http://www.rahesabz.net/story/81234/