مصدق، املاک سلطنتی، و «اصلاحات» ارضی.

نخست به این بریده از اظهارت محمدرضاشاه در مورد مصدق نگاهی بیندازیم:

 «از این گذشته منفی‌بافی مصدق مربوط به علوم و اختراعات جهان غرب نبود بلکه دامنه‌ی آن به کلیه‌ی امور ومسائل کشیده شده بود. مثلا وقتی به نخست‌وزیری رسید برنامه‌ای را که من برای تقسیم املاک سلطنتی بین روستاییان فقیر داشتم متوقف ساخت. در حالی‌که این برنامه یکی از بهترین وسائل عملی برای بالابردن سطح زندگی مردم عادی کشور بود. علت آن بود که مصدق نمی‌توانست چنین عمل مثبت واقدام مفیدی را تحمل کند وبرنامه‌ای که برای بهبود و رفاه اجتماعی داشتم مورد علاقه‌ی وی نبود. تصور می‌کنم از این‌که برنامه‌ی توزیع املاک رضایت عمومی را جلب کرده دچار حسد شده بود و چون خود از ملاکین عمده بود و به دارایی خویش دل‌بستگی بسیار داشت از اجرای برنامه‌ی تقسیم املاک سلطنتی احساس شرم‌ساری می‌کرد. خوش‌بختانه قبل از این‌که مصدق بتواند این مخالفت را به مرحله‌ی عمل برساند سقوط کرد.»

داستان اصلاحات ارضی در ایران سرگذشت درازی دارد. درخواست برای «اصلاح» در امور ارضی ایران، از انقلاب مشروطیت به این‌سو در برنامه‌ی سیاسی احزاب مختلف دیده می‌شود. اصلاحات ارضی همواره یکی از دغدغه‌ها و برنامه‌های دکتر مصدق نیز بود. او از آن‌جا که نیازی به کسب محبوبیت به قیمت اقدامات نمایشی نداشت، و از سوی دیگر به دلیل وابستگی به طبقه‌ی زمین‌داران، به دقایق امور و مشکلات اساسی در مناسبات ارضی ایران آشنایی کافی داشت، مانع اقدام محمدرضاشاه در امر تقسیم زمین‌های «دیم» سلطنتی شد. نظر مصدق این بود که: «تشکیلات موجود ومقررات جاری را نباید از بین برد، مگر این‌که مطمئن شویم تشکیلات و مقررات بعدی در صلاح جامعه تمام شود نه بر ضرر.»

متن کوتاه زیر نه در پاسخ اتهامات محمدرضاشاه، (که هرگز کسی آن‌را جدی نگرفته است)، بلکه از جهت آشنایی به تفکر مصدق در مورد «اصلاحات ارضی»، به قلم خود او خواندنی‌ست.

«تقسیم فعلی محصول بین مالک و زارع روی اجرت کار قرار گرفته است؛ بدین طریق که در اراضی حاصل‌خیز سهم زارع کمتر و در اراضی متوسط و یا غیر مستعد سهم او به همین تناسب بیش‌تر است. و من‌باب مثال در اراضی حاصل‌خیز سهم زارع به نصف از محصول و در متوسط به سه پنجم و در اراضی غیر مستعد حتا به چهار پنجم از محصول بالغ می‌شود. و تقسیم اخیر در نقاطی معمول است که زراعت از آب باران مشروب می‌گردد. و در زراعت دیم زارع باید بذر را در مساحتی معادل سه‌برابر زمین آبی کشت کند تا بتواند بهره‌ای از آن ببرد. و چنان‌چه باران نیاید چیزی عایدش نمی‌شود.

حال باید دید اگر بتوانند مساحت تمام قراء کشور را که فعلا به واسطه‌ی نبودن وسایل غیر عملی‌ست، تعیین کنند و سهم هر زارعی را در یک نقشه معلوم نمایند، آیا مالکین جزء می‌توانند از عهده‌ی آبادی املاک برآیند؟ و ماشین‌آلات فلاحتی مورد احتیاج را تهیه نمایند؟ آیا می‌توانند در این سال‌ها که مملکت دچار خشک‌سالی‌ست و آب قنوات رو به کاهش می‌رود در پیش‌کار قنوات کار نو حفر نمایند؟

اکنون دوازده سال است که در هر سال چند پارچه از املاک سلطنتی بین زارعین تقسیم و اسناد مالکیت آن‌ها با یک تشریفات خاصی به آنان داده شده است. و باز سال‌های بسیار لازم است تا طی همین تشریفات این املاک بین زارعین تقسیم شود. چنان‌چه موضوع شکایت این‌ست که تقسیم محصول بین زارعین و مالک عادلانه نیست، چه بی‌عدالتی از این بیش‌تر که املاکی بین یک عده تقسیم شود و ساکنین املاک دیگر شاهنشاهی سالیان دراز از این نعمت محروم باشند.

و باز چه بی‌عدالتی از این بالاتر که زارعین املاک شاهنشاهی مالک بشوند و زارعین املاک دیگر نشوند و از این نعمت محروم بمانند!! و باز چه بی‌عدالتی از این بیش‌تر که اعلی‌حضرت شاه فقید ۵۶۰۰ رقبه املاک مردمی از هر طبقه را به زور و بدون این‌که حتا یک اعلان ثبت در روزنامه‌های وقت منتشر شود، مالک شده باشند و اعلی‌حضرت محمدرضاشاه پهلوی به عنوان ارث پدر این املاک را به زارعین بفروشند و وجهی به این طریق بر ثروت خود اضافه کنند.

موضوع شکایت زارع از مالک این بود که مالک نفع بیش‌تری می‌برد و از زارع نیز به بعضی عناوین از قبیل بیگاری و پاره‌ای رسومات محلی سوءاستفاده می‌نماید که برای رفع شکایت چنین قرار شد از کل سهم مالکانه بدون این‌که چیزی بابت خرج حساب شود ۲۰ درصد برای استفاده‌ی کشاورزان و امور عمرانی کسر کنند و مرسومات محلی هم از هر قبیل و هرچه که بود به کلی متروک گردد. آن زارعی که مدت دوسال زمام‌داری من نتوانست از این قانون استفاده کند، یعنی ۱۰درصد از یک محصول موجودی که در تصرف خود او بود ببرد، چه‌طور می‌تواند اگر ملک تقسیم شد، آن‌را آباد کند و محصولی از آن ببرد که مالک فعلی نتوانسته است برداشت نماید.

در املاکی که از آب قنات مشروب می‌شود بسیار دیده شده کثرت عده‌ی مالکین سبب شده است که در قنات کار نکنند و ملک از حیز انتفاع بیفتد و بعد یکی از مالکین سهم سایرین را خریداری کند و در صدد آبادی برآید.

از تقسیم املاک اگر مقصود این‌ست مملکت آباد شود تقسیم املاک این نظر را تامین نمی‌کند. در این عصر که باید از ماشین‌های فلاحتی استفاده نمود، چه‌گونه ممکن است یک عده زارع غیر موافق و بی‌سرمایه بتوانند ماشین‌های مورد احتیاج را فراهم نمایند و در این سال‌های خشک که آب قنوات روبه کاهش می‌رود و در بعضی محل‌ها قنات خشک شده است، زمین در املاک مجاور خریداری کنند و پیش‌کار قنات را امتداد دهند. در ایران اول شرط آبادی آب‌ست. زمین بی‌آب در همه جا هست و تقسیم آن بین یک عده سودی ندارد و مانعی هم ندارد.

برای تقسیم املاک بین زارعین و رفاهیت فعلی آنان، کسر ۲۰ درصد از سهم مالکانه سبب خواهد شد کمتر کسی پیرامون مالکیت بزرگ برود و به تدریج املاک بسیاری که اکنون در مالکیت عده‌ای قلیل قرار گرفته است، بین عده‌ای کثیر تقسیم شود. مشروط بر این‌که ۱۰ درصد و سهم کشاورزان را از مالک بگیرند و در حلق آنان بریزند و ۱۰ درصد عمران را فقط برای باسواد کردن کشاورزان به کار برند تا آنان فهمی پیدا کنند و اجرای هر قانونی را که در نفع خودشان وضع می‌شود بخواهند و یک قانونی هم تصویب شود هرمالکی که دست از تحمیلات سابق نکشید و نسبت به زارعین و ساکنین ملک برخلاف قانون رفتار نمود، پس از ثبوت معادل یک عشر مالیاتی که در آن سال می‌دهد به عنوان جریمه بپردازد.»

…………………………………

مطلب نقل شده از محمرضاشاه، بریده‌ای‌ست از کتاب «ماموریت برای وطن‌م». و پاسخ مصدق، از کتاب «خاطرات و تالمات مصدق».

5 پاسخ به “مصدق، املاک سلطنتی، و «اصلاحات» ارضی.

  1. ناشناس 4 مارس 2012 در 5:52 ق.ظ.

    male moft khori az hamoon zaman shoroo shod

  2. م - ا- پور 24 اکتبر 2013 در 8:13 ق.ظ.

    با درود بر شما : در مورد اصلاخات ارضی آقای دکتر به دلیلی قرار گرفتن و موقعیت شخصی اش مختالف بود و طبیعی است که با آسمان و ریسمان بافتن آن را توجیج می کرد .
    بُعد اصلاحات ارضی این طرح یک طرف قضیه و بعد اجتماعی قضیه این طرح که عاقبت باید مالکیت و فنودالیسم عقب افتاده ایران بود که باید متحول میشد تا بخش عظیمی از مردم ایران که بردگان کار اربابان عقب افتاده که از نان خالی رعایا می زدند که هم آنان را بیشتر اسیر و وابسته کنند و هم رفتار غیر انسانی خوانین با رعایا که از ابتدای مشروطیت خواهان عدالت اجتماعی بودند بود!
    همه می دانیم در حوزه ی مالکیت اربابان نه دولت قدرت داشت و نه انسانیت , هر ظلمی را به رعایا روا می داشتند و حتی کار به حوزه ی شخصی رعایا داشتند وشلاق و کشتن رعایا را حق خود می دانستند . در اینمورد هزاران برگ می توان نوشت .
    مواضع آقای مصدق در این مورد بسیار ظالمانه و غیر منطقی بود وی نه تنها از منافع خود دفاع می کرد بلکه تمام فئودال های بزرگ ایران را خیلی از آنان از خانواده قاجار و نزیدکان وی بودند نمایندگی می فرمودند . البته که فئودال هائی مانند افشار ها و افخمی ها در شمال و فرزندان سپهدار تنکابنی و سپهدار رشتی و چند تای دیگر در شمام و خوانین دیگری در شمال شرف که اسامی آنان مرتب در وقایع سیاسی خوانده می شد و در مرکز و جنوب قوام الملک و خوانین بختیاری و در جنوب غربی خوانینی مانند خزعل و … بودند که در پروسه مبارزات بر علیه پهلوی ظاهر شدند و حتی در دوران نخست وزیری آقای مصدق بیش از نیمی از خان و خانزاده های ایران بودند برای مثال دکتر سنجابی – معظمی – قشقائی – افشار ها و فاطمی -و چند ده نفر دیگر که این اتحاد اتقاقی نبودن و آنان را حول یک منافع دیرینه گرد آورده بود .
    منأسفانه ( از نظراین طیفه )هم از نظر تاریخی و هم از نظر سیاسی دوران دوران به زیر کشیدن اشرافیت زمین خوار و برده داری به صورت رعایا سپری شده بود وشرایط اجتماعی عامل این تحول را در حامعه می پروراند و حال اگر محمد رضا پهلوی نبود یکی دیگر شاید با خشونت اجتماعی که طبعات مالی و اجتماعی بیشتر می داشت در بستر جامعه طهور می کرد .
    گناه محمد رضا در این مورد این بود که از درگیری این دو طبقه جلو گیری کرد و از یک خشونت اجتماعی جلوگیری کرد .
    در وقت دیگری اگر فرصت بدست آمد حتما توضیح حامع تری خواهم داد و برای شما آرزوی بهترین روزگار را دارم .
    م – ا- پور

  3. م - ا- پور 24 اکتبر 2013 در 8:16 ق.ظ.

    در ضمن از خطا های تایپی و گرامری پوزش می خواهم چون که فی البداهه تایپ کردهام

بیان دیدگاه