از حنجرهی خونین پروانه!
نام انسان برازنده کسی است که در برابر خود و در برابر همه دلواپسیهائی که در جهان آشفته، و درآن ميهن شور بخت ماست، خود را مسئول بداند. به الزام و تعهدهای انسانی سرشتی مطلق و قطعی دهد و آزادی را جز در بقای عينی آن، آنهم برای همه، تصور ننمايد و رسالت مساوی زن و مرد را که مبتنی بر يک ساخت ذاتی و مستقل از جنسيت است، باور دارد و جز با خيز گرفتن به سوی آينده ای به غايت باز و آزاد توجيه ديگری برای هستی نشناسد.
با دريغ ضابطه های اسلامی، زن را نا تمام تر از مرد ميداند و در نتيجه از نظر عاطفی، مدنی، اجتماعی و سياسی با او رفتار متفاوت دارد.
زن هم به عنوان يک شهروند و هم در خانواده جايگاهی فروتر از مرد دارد. با چنين بينشی زن به عنوان وجودی انسانی به کمال مرد نرسيده و وابسته به اوست . اين استنباط و رفتار متفاوت برغم ويژگيهای ملی در کليات و اساس، در جامعههای ديگر حتی در مرحله رشد اجتماعی يکسان نيست . برغم اينها زن چون مرد، موجودی است انسانی و هر موجود انسانی همواره فردی مستقل و متمايز است . باری آنچه به وجهی يگانه موقعيت زن ايرانی را در زمان کنونی تعريف می کند اينستکه او با همه آنکه مانند هر موجود انسانی، يک آزاده واقعی است، خويشتن را در ميهنی شور بخت کشف می کند که در آن همه زنان و مردان در چارچوبی بسته و جوی سنگين، آيندهای مبهم و دلواپسی آور را انتظار می کشند. در چنين شرايطی چگونه ميتوان شادکامی، ناوابستگی و آزادی را بازيافت؟
انديشه بر سو گنامه وطن و ضرورت دستيابی به رهيافتهای خردگرايانه و نياز به مددگيری از همت و غيرت ملت، چنان زمان بر ما تنگ کرده که فرصت پيش آمده را برغم سنگينی سهمگينی که وظيفه زن بودن بر شانه هايم مينهد. برای دست ياری دراز کردن به همه زن و مرد ايرانی، در برون و درون سرزمينم به نجات ميهن فراخواندن، واداشته تا بارگ رگم فرياد بر آورم ايران روزگار تلخ و سختی را ميگذراند، مغاک تيرهای بر هستی ملی ما کام گشوده ، تنهایش نگذاريم، توانهایمان را در هم آميزيم . از خويشتن و همه ستم هايی که بر ما رفته بگذريم تا از اين ورطه سخت تاريخی بار ديگر سر بلند بدر آئيم .
بيائيد همه گلايه هايمان را از مردان – پدران – همسران و پسرانمان که در درازای پيکارهای ويژهمان ما را ياری ندادند، يا شمار آنها که همراهیمان کردند بسيار اندک بود، برای زمان ديگر بگذاريم که ميهنمان ، هويتمان ، نيا خاک ورجاوندمان، گهواره وگورمان از ستم رها گردد.
منبع:http://www.jebhemelli.info/html/adabiyat/08/P%20eskandari3.11.08.h