هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت (منصور اوجی)
.
.
.
کجاست بام بلندی؟
ونردبام بلندی؟
که بر شود و بماند بلند بر سر دنیا
و بر شوی و بمانی بر آن و نعره بر آری:
هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت!
.
.
منصور اوجی در یادی از شبهای شعر گوته و خاطرهای در حاشیهی خواندن این شعر چنین مینویسد:
…مرا صدا زدند و پشت تریبون که قرار گرفتم اولین قطرات باران پاییزی شروع به باریدن کرد و من در زیر تنها چراغ بر تریبون شروع کردم به خواندن و در تاریکی روبهرو تا دوردستها چه بر چمن و چه ایستاده فقط چشم میدیدم و برق چشم و سکوت و شنیدن صدای کف زدنها را بعد از پایان هر شعر. چندین شعر خواندم اخوان گفت باز هم بخوان و سیمین نیز. پنج شعر نیمایی خواندم و یک غزل و آخرین شعری که خواندم شعر کوتاه پنج سطری «هوای باغ نکردیم» بود. هوا بارانی شده بود که آمدم بین خانم دانشور و اخوان نشتسم، به محض نشستن اخوان بلند شد و پیشانی مرا بوسید و گفت اوجی این شعرت را بنویس و به من بده که عجیب بیانگر روزهای تباه شدهی خود من است و بعدها و بعدترها که بیانگر روزگار تباهشدهی مردم سرزمین مادریم و بعدها وقتی گلشیری برگزیدهای از شعرهای مرا بیرون آورد اسم این شعر را بر آن کتاب گذاشت. این شعر در سال هزار و سیصد و پنجاه سروده شده و الان چهل سال از عمر آن میگذرد و به چند زبان ترجمه شده، بدم نمیآید این شعر پنج سطری را در اینجا بنویسم و می نویسم:
کجاست بام بلندی؟
ونردبام بلندی؟
که بر شود و بماند بلند بر سر دنیا
و بر شوی و بمانی بر آن و نعره بر آری:
هوای باغ نکردیم و دور باغ گذشت!
منبع: ماهنامه تجربه، مهرماه نود
عالی بود…
پاینده مانی
با خواندن شعر اوجی عزیز من هم بیا د ان زمان افتا دم که گویی در ان زمان
دربدر بودیم و انگار که این دور در تسلسل دیرینه است
جناب اوجى
نيما و شاملو و اخوان ثالث وشما در سروده هايتان تنها وتنها به حسرت خورى و غصه خورى ميبردازيد. سروده هاى شما جز تأثير منفى و اندوه و حسرت خوارى ندارند. توده مردم – اكثر انها- بنظر نمير سد از سروده هاى شما سردراورند. نسل جوان ما نياز به تغيير در اين شيوه سرودن دارند . بيابيد از اين ببعد سرودههايى با زمينه ومتن سازنده و شاد واميد دهنده بسراييد . يك هنرمند بفكر مردم باشد بهتر است از اينكه به ستوده شدن دل مشغول كند.
شاد و تندرست باشيد