گلشیفته را رها کنید! پرستو و مرضیه زیر ضرب عقده‌های جنسی بازجوهای اوین مانده‌اند!

آرام باش، پنجره‌ی جدیدی را که از صبح تا به حال چندبار بالا و پایین کرده‌ای برای لحظاتی ببند. آن‌جا، دکمه‌ی ضربدرِ قرمز، نشانه‌ی هشدار!
خبری نیست. دستِ کم در اندازه‌ی این‌همه هیاهوکه به راه افتاده و تو را درگیر کرده نیست. آن‌چه پیشِ روی توست، تصویری‌ست از یک اراده‌ی شخصی در چهارچوب الزامات حرفه‌ای یک بازی‌گر که اگر در مجلاتِ ایرانی (به فرض امکان)، مجالِ انتشار می‌یافت، جایگاه‌ش روی جلد مجلاتِ زردی بود که صفحات خود را به ضرب و زور دستور  آشپزی و اخبارِ زردِ داخلِ خانه‌ی سوپراستارهای ریز و درشت پر می‌کنند. چیزی شبیه به خانواده‌ی سبز امروز و ستاره‌ی سینمای دی‌روز!

تصویرِ منتشره از گلشیفته فراهانی، نه به نیت تابوشکنی و مبارزه با هسته‌ی سخت سنت‌هایی‌ست که رژیم به آن تکیه کرده و نه به قصد تضعیف جنبش‌هایی که خود او نیز در این مدت یکی از همراهان‌ش بوده. هم‌اکنون او یا عضو کوچکی است از دنیای هالیوود، یا می‌خواهد با قبول الزامات آن راه خود را برای رسیدن به آن هموار کند. دنیای تبلیغات و غوغا، دنیای مدل و عکس و فیلم، شهرت و ثروت. او برای رسیدن به جایگاهی که چندسالی‌ست به آن چشم دوخته است، ناگزیر باید از ابزارهای گوناگون بهره بگیرد. یک اقدام حرفه‌ای‌ست و بس، نه کم و نه زیاد. هرچه هست مربوط به خود اوست و یک امر شخصی. نه دودی دارد که به چشم‌‌مان برود و نه سودی که به حساب‌مان. آدمی‌ست و اختیار تام، بر هر آن‌چه دارد. نه آبروی کسی را برده و نه به آبروی دیگری افزوده. نه نماد ایران است و نه نماینده‌ی یک جنس و نژاد. همان‌طور که زتاجونز و آلبا نماینده‌ و نمادِ بریتانیا و آمریکا نیستند.

اما وجهِ ناراحت‌کننده‌ی ماجرا، برخوردِ ماست با روی‌داد یا کنشی که در یک بستر طبیعی و محیط متناسب با خود رخ داده است. جایی که برای دیده شدن چنین «تصویر هنرمندانه و شجاعانه و ساختارشکنانه‌»ای، در میان مردم آسوده و بی‌دغدغه‌اش زحمت‌ها باید کشید. اما ما به آسانی مقهور و منفعل چنان به آن می‌پردازیم و شاخ و برگ به آن می‌دهیم، که گویی پرچمی‌ست از آسمان افتاده برای رهایی خلق تحت ستم‌مان!

موج بازداشت‌ها از شب پیش آغاز شده. فعالینِ بی‌سابقه و پرسابقه در پایتخت و دیگر شهرها از  ترسِ شرکت در سازماندهی تحریمِ انتخابات، دستگیر شده‌اند. وضعیتِ اسف‌باری حاکم است. در برابر سرمایه‌ی عظیمِ اقتصادی و امنیتی نظام، سرمایه‌ی اجتماعیِ ما، به عوضِ تقابل با رژیم و دستِ کم همراهی و تلاش بر پیش‌بردِ سازماندهی تحریم، به هیاهویی نشسته‌اند که اگر رژیم می‌خواست، با هیچ ترفندی قادر به شکل‌دهی‌ش نمی‌شد.

حوزه‌ی عمومی، گوش تا گوش، بر تحریم انتخابات اجماع کرده است. اما هنوز هیچ تلاشی برای گسترش نفوذ آن صورت نگرفته. از برخی مسائل باید گذشت و به «جایگاه فردی» نظر داشت. اما دلیل بازداشت‌های اخیر (محمد سلیمانی‌نیا، پرستو دوکوهکی، مرضیه رسولی)، فراتر از یک پی‌گیری یک اتهام خصوصی  است. آن‌ها متهمان اجتماعی هستند. متهمانی که نیاز به پشتیبانی جدی ما دارند. آن‌ها اینک زیر چشمان دریده‌ی بازجویان اوین برهنه شده‌اند. این برهنگی به اراده نیست، به اجبار است. گلشیفته‌ی فراهانی را به حال خود رها کنیم تا در دنیای خودش، به اختیار زندگی کند و راه رسیدن به موقعیت‌های دل‌خواه‌ش را هموار کند. به داد پرستو و مرضیه برسیم.

 

43 پاسخ به “گلشیفته را رها کنید! پرستو و مرضیه زیر ضرب عقده‌های جنسی بازجوهای اوین مانده‌اند!

  1. زهرا 18 ژانویه 2012 در 8:16 ب.ظ.

    چقدر زیبا تحلیل کردین واقعیت تلخی رو که همیشه با دیدن تعداد کلیکهای یک لینک به ذهنم هجوم میاره…..

    • Mariya Mahin 18 ژانویه 2012 در 11:27 ب.ظ.

      گلیشیفته خود را رها کرده ما باید خود را رها کنیم از این همه ترس و سکوت در برابر ظلم . شنیدان . دیدن داره عادت میشه. شنیدن روزانه اعدامها . دیدن نابرابریها . واقعا تا کی خودمان را ازاین ترس رها خواهیم کرد.!!!!!!!؟؟؟؟

  2. ناشناس 18 ژانویه 2012 در 9:39 ب.ظ.

    تحلیل عالی بود ممنون

  3. Ehsan Ahmadinejad 18 ژانویه 2012 در 11:12 ب.ظ.

    نه اتفاقآ رها نکنید، اصلاه طلب نشوید، سر خود را از زیر برف بیرون آورده و ببینید و بفهمید مبارزه ای که گلشیفته ها میکنند، مبارزه ی واقعی برای زدن ریشه جنایات که همان اسلام کثیف و ضد بشری است، است و نه خط موسوی و کروبی را دنبال کردن ، نه مشکل احمدی نژاد و خامنه ای نیستند و راه حال هم موسوی و کروبی, جنایت کاران دیروز و خواهان برگشت به همان دوره ی جنایات (دوره طلایی خونین دهه شصت «امام» )، نه مشکل اصل این ریشه بربریت است و راه حل هم نابودی فوری و بی قید و شرط ان است، اصلاح طلب ها ، توده ای ها و اکثریتی ها ، چپ های خمینیست و اسلامیست لطفآ خفه، راه حل شما فاجعه ای است که مردمی (پرستو ها و مرضیه ها) در ان دارد میسوزد، شرتان را از سر مردمی که اصل ریشه های جنایات اسلامی را نشانه رفته اند کوتاه کنید !….

    مبارزه ای که قلب توحش و بربریت اسلامی را نشانه رفته, چهره ی کثیف سیاه فریبکار و پوشالی اش را محو میکند, بر می اندازد و به نابودی میکشاند :
    کلا پوشش به جز برایِ جلوگیری از سرما و گرما, و تلفیقی از آن همراه با رنگ‌ها با زیبائی‌هایِ طبیعی «بدن» (کلّیتِ بدن منظور هست، آنچه برایِ دیگری‌ای که شخص اورا جستجو می‌کند، یا دوست دارد در نگاه اوو زیبا نماید, جذابیت دارد ) فلسفه ی وجودیِ دیگری ندارد !…. آنچه وجود دارد و ثابت و پا بر جا مینماید دروغی بیش نیست و احیانا جنایتی در پسِ آن پیش برده میشود …، میشود شک کرد …، البته معدودی که شک نکرده اند 🙂 https://3rahejomhoori.wordpress.com/2012/01/18/golshifteh-farahani/http://www.facebook.com/photo.php?fbid=2224254506458&set=p.2224254506458&type=1&ref=nfhttp://www.facebook.com/photo.php?fbid=181317111966244&set=a.111975622233727.16337.100002638695580&type=3http://www.facebook.com/ehsan.ahm/posts/160785744026836?notif_t=like —- http://www.facebook.com/photo.php?fbid=159591057472183&set=a.111975622233727.16337.100002638695580&type=1&ref=nfhttp://www.facebook.com/photo.php?fbid=10150378107964539&set=a.10150339470364539.370387.666914538&type=1&theaterhttp://www.facebook.com/photo.php?fbid=290850677616014&set=a.105570882810662.7638.100000732525128&type=1&ref=nfhttp://www.facebook.com/photo.php?fbid=201563786584547&set=a.100957016645225.2483.100001927806220&type=1&ref=nf
    بیچاره‌هایی‌ که توی بدبختی نگاه داشته میشن ، تا منافع غیر انسانی‌ مفتخوران کثیف مذهبی‌ تامین بشه و پیش بره، کلا پوشش به جز برایِ جلوگیری از سرما و گرما, و تلفیقی از آن همراه با رنگ‌ها با زیبائی‌هایِ طبیعی «بدن» (کلّیتِ بدن منظور هست، آنچه ب…رایِ دیگری‌ای که شخص اورا جستجو می‌کند، یا دوست دارد در نگاه اوو زیبا نماید, جذابیت دارد ) فلسفه ی وجودیِ دیگری ندارد !…. آنچه وجود دارد و ثابت و پا بر جا مینماید دروغی بیش نیست و احیانا جنایتی در پسِ آن پیش برده میشود …، میشود شک کرد …، البته معدودی که شک نکرده اند 🙂

    • سیاوش بیابانی 19 ژانویه 2012 در 7:18 ق.ظ.

      سپاس دوست غزیز. از قضا ما هم خسته شدیم. از تحمل این همه بی عدالتی و رنج، از فقدان آزادی، از این که دیگر تاب شکنجه شدن هم نداریم تا ترس را کنار بگذاریم و دستی بالا بزنیم، بنابراین ما هم موافقیم. مبارزه را می‌سپاریم به دست «اصحاب بدن»، شاید به قول شما رهبری «بدن محور» و درک روشن‌تری از ابعاد این شکل از مبارزه، ما را هم در عداد ستایشگران و حواریون «ابدان» قرار داد و پرچم آزادی را «هرچه زودتر» بر فرق سر «دین نفتی» کوبیدیم.

  4. ناشناس 19 ژانویه 2012 در 12:54 ق.ظ.

    doostane aziiizam lotfan khabare marzie va doostanash ra bishtar baztab dahid ta mardom az khabe gheflat va zemestani biroon bian.

  5. ناشناس 19 ژانویه 2012 در 1:59 ق.ظ.

    متن و تحلیل زیبایست مرسیییییی

  6. ناشناس 19 ژانویه 2012 در 3:47 ق.ظ.

    in dovomin ke az shoma mikhoonam….. merci ziba bood….

  7. ناشناس 19 ژانویه 2012 در 5:03 ق.ظ.

    Nima
    merc az in hame tahlile ziba va roshan.hade aghal talash konim ta dar jahannami in chenin ziba rooyani SABZ bashim

  8. shamim 19 ژانویه 2012 در 7:14 ق.ظ.

    حرفی با هموطنان

    آخر چرا در صفحه نخست بیشتر سایت های فارسی همه از دم درباره لخت شدن گلشیفته است!آیا این واکنش درست است؟وبلاگستان فارسی به لخت شدن یک باریگرحسود و عقده ای به اندازه انتشار تصاویر شهید شدن ندا آقا سلطان بزرگ و گسترده است !بازیگری که نمیتواند موفقیت فیلم فرهادی را درک کند و برای خراب کردن آنها از هر وسیله ای استفاده میکند نباید ما را شگفتزده کند آنچنان که چرا الان مهمترین معضل وبلاگستان فارسی نه مشکل اقتصادی مردم و نه فشار بر فعالین حقوق بشر و نه سرکوب فعالین سیاسی ، بلکه تصویر و فیلم نیمه برهنه گلسیفته فراهانی است! یک نفر جایی با اسم این خانوم بازی کرده بود و به جای گلشیفته نوشته بود خود شیفته فراهانی . در این بازی با کلمه معنای عمیقی نهفته است که بود درصد از ملت ما نمیتواند درکش کند و به رفتار بیفکراانه این خانوم رنگ آزادیخواهی و سیاسی و مبارزه میدهد.در زمانه ای که رژیم برای کوبیدن و سرکوب این مردم از هر جنایتی استفاده میکند ما نباید رفتار عقب مانده ی یک بازیگر عقده ای را به چیزی دیگر تعبیر کنیم .

  9. انتر 19 ژانویه 2012 در 7:49 ق.ظ.

    واقعا عالی بود … دیگه داشتم خفه می شدم از این تحلیل های صد تا یه غاز تو این سایتها و وبلاگها . حرف دل منو زدید

  10. بازتاب: اخبار ایران » » گلشیفته را رها کنید! پرستو و مرضیه زیر ضرب عقده‌های جنسی بازجوهای اوین مانده‌اند!

  11. Soheila 19 ژانویه 2012 در 9:42 ق.ظ.

    متاسفم كه مي بينم موضوعى كه هر لحظه در اين دنيا بزرك تكرار ميشود و يك تجارت عادى است توانسته انقدر ما را مشغول خود كند كه طبق معمول مشكلات واقعى كشورمان را فراموش كتيم و دغدغه زندكى خصوصى ادمهايى را داشتهباشيم كه تاثيرىى در زندكى اجتماعى ما ندارند

  12. ? 19 ژانویه 2012 در 10:51 ق.ظ.

    به امید نابودی هر چه زودتر اسلام و تمام مسلمانان حتی خانواده ی خودم

  13. ویدا 19 ژانویه 2012 در 12:14 ب.ظ.

    سپاس. من نیز با شما هم عقیده هستم و متأسفم از اینکه برخی‌ از آقایان تفاوت عظیم بین مبارزه‌ای از آن طریق که نسرین ستوده بر پا داشته و یک سلیقه هنری از جانب یک هنرپیشه، نمی‌بینند! از خود می‌پرسم آیا این افرادی همچون آقای احسان احمدی نژاد که در بالا کامنت گذاشتند شهامت این را دارند که چشم در چشم فرزندان نسرین بیندازند و اینگونه از مبارزات واقعی‌ دم بزنند؟

  14. سپهر 19 ژانویه 2012 در 2:02 ب.ظ.

    هر دو عکس مربوط به خانم پرستو دوکوهکی ست. قاعدتن قرار بر این بوده که یکی عکس مرضیه رسولی باشد. لطفن اصلاح ش کنید.

  15. ناشناس 19 ژانویه 2012 در 2:08 ب.ظ.

    وقتی با اصل و اساس آنچه رفته و می رود روبرو می شویم چنان فاصله ای با معیارهای انسانی میبینیم که باورم نمی شود آنچه اتفاق می افتد به دست و اراده انسانها باشد. آیا واقعا انسان هستند؟ آیا می شود تا این حد از انسان بودن فاصله گرفت؟ راهی پیدا کنیم برای یکسره محکوم کردن این اندیشه ها و رفتارها. راهی پیدا کنیم برای اعلام مخالفت و ابراز انزجار…

  16. محمدرضا 19 ژانویه 2012 در 2:10 ب.ظ.

    ‫اگر این موضوع این فدر غوغا به پا کرده پس حتما موضوع مهمی است و جامعه نیاز دارد راجب آن بحث کند.
    ‫دقیقا چه اشکالی وجود دارد که این قبیل موضوع ها بدون تعصب حلاجی بشوند؟!
    ‫چرا باید زیر علم و کتل گروههایی سینه بزنیم که از همین الان مشخص است که وقتی به قدرت رسیدند بنا دارند با پشتوانه دلارهای نفتی و به بهانه مصلحت و عرف و فرهنگ پاک و اصیل و … حقوق انسانی و ازادی های فردی را پایمال بکنند؟ اسمش سرکوب به شیوه اسلام سوپر رحمانی است؟
    ‫در ثانی ۹۹٪ این ملت دردشون ورود به قافله جهانی دنیای تبلیغات و غوغا و مدل عکس و هالیوود و شهرت و ثروت است. آن وقت شما هنوز تو دهه ۶۰ داری سیر می کنی و این خواسته ها را تخطئه می کنید؟! یکهو تیتر می زدی برای مقابله با امپریالیسم مادی و فاسد غرب به پا خیزید و خیال خودت و خواننده ها را راحت می کردی.

  17. dariush 19 ژانویه 2012 در 3:46 ب.ظ.

    امروز یه آقای ریش و پشم دار تا نشست تو تاکسی گفت ببین زنیکه (گلشیفته فراهان)
    با لخت شدنش چطوری آبرومون رو تو دنیا برد. به شعور همه توهین کرده فلان فلان شده.. راننده برگشت نگاش کرد و گفت: «مردحسابی سی سالِ مادرت و آوردن جلو چشمت، به شعورت توهین نشده، آبروت نرفته؟ طرف دوست داشته لخت شده. دست تو جیبت کرده مگه؟ تو مملکت اختلاس شده رقمش تو ماشین حساب جا نمی شه، هیشکی به شعورش توهین نمی شه، مرتیکه پفیوز ِمیمون (اشاره به احمدی نژاد) پا میشه چپ و راست میره اینور اونور ریدن به آبروی مملکت، به شعورت بر نمیخوره؟ زن و بچه مردم و تو خیابون میگیرن سر چادر و چاقچور میزنند به شعورت بر نمیخوره؟ هر روز میری مغازه خرید از ماست و شیر و تخم مرغ قیمتش با دیروز فرق کرده، به شعورت بر نمیخوره؟ اصلا تو شعورداری؟

  18. منصور 19 ژانویه 2012 در 5:58 ب.ظ.

    دوستان آخه چه حرفیه ما گلشیفته رو رها کنیم که آبروی ما ایرانیان را در دنیا برده و به فکر مرضیه و پرستو که دارن شکنجه میشن باشیم!!!!؟؟؟؟
    آبروی ما و غیرت ما فقط بسته به عریان بودن بانوان در اینترنت داره که مبادا آبروی ایران و ایرانی بره وگرنه زندانی کردن و اینکه دولت آبرو ببرد و یا اقتصاد رو به باد فنا ببرند مهم نیست ، به اینکه آبرو نمیگن.فقط کسی برهنه نشه

  19. BānØØЎê ĢĦām 19 ژانویه 2012 در 6:12 ب.ظ.

    ممنون
    واقعا حق با شماست
    گلشيفته فراهاني زني ِ آزاد با انتخاب هاي شخصي ! به ما ربطي نداره چطور دوست داره زندگي كنه و برعكس اگه مدعي جامعه ي دموكراتيك هستيم بايد به تصميمش احترام بذاريم
    ما عادت داريم زود به ديگران برچسب بزنيم و زود آدما ي ديگه رو براي خودمون بت كنيم !!

    كاش بيشتر مي انديشيديم

  20. سیروس 19 ژانویه 2012 در 6:29 ب.ظ.

    این موش خورهای عرب پرست را ول کنید این ملازاده ها به هیچ چیز بغیر از جیب خود وفا ندارند این هفت هزار تومنی از ترس کونش که منبع درآمدش که در عقب نگه داشتن مردم هست از دست خواهد داد به این دست و پا افتاده دشمن ما این دین عربی این افکار مرتجع قرون وسطائی که تاریخ ما رو هم به گروگان گرفته یک کشور چندین هزار ساله تاریخش ۱۳۹۰ باشه ایران زمین سرزمین آرتمیسیا ژنرال شیر زن ایرانی هست مبارزه ی این شیر زن گلشیفته هم با تفاله های صحرا نشین و برده های عقیدتیست،
    مبارزه ی این شیر زن مبارزه با بنیان گذار بدبختی ماست این طاعون سیاه

  21. بازتاب: اصغر فرهادی را شلاق بزنید ؛ دل بعضی ها خنک می شود!

  22. بازتاب: فیلم گلشیفته فراهانی!!! اینو دیگه نمیتونن تکذیب کنند!!!! - صفحه 2

  23. بازتاب: گلشیفته را رها کنید! پرستو و مرضیه....

  24. بازتاب: گلشیفته فراهانی هم آره؟!!! - صفحه 3

  25. ناشناس 19 ژانویه 2012 در 6:58 ب.ظ.

    en harfa chiye? yani chi ke zire zarbe oghdehaye jensi hastan???? yani chi ke berahne joloye bazjooha hastan?????

  26. sara 19 ژانویه 2012 در 7:01 ب.ظ.

    en harfa yani chiiii? yani chi zire zarbe oghdehaye jensiyan ???? yani chi berahne joloye bazjooa hastan???
    manbaetoon chiye?

  27. Nima Ch. (dustandtrash) 19 ژانویه 2012 در 7:50 ب.ظ.

    نقدی بر نوشته دارم، آن هم اینه که تصویری کاملن سیاسی از جنبش می ده. مگر قرار نبود جنبش سبز، جنبشی اجتماعی باشد؟

    کنش سیاسی سر جای خود، به نظرم گفتگو در مورد امور اجتماعی نباید کنار گذاشته شوند. این که این گفتگو به وجود آمده، این خودش یک پیروزی است، حتی اگر هدف گلشیفته چیز دیگری بوده باشد.

  28. مروارید 19 ژانویه 2012 در 9:05 ب.ظ.

    هر دو عکس مربوط به پرستوست.

  29. Meisam Mashayekhi 19 ژانویه 2012 در 9:34 ب.ظ.

    بت سازی و بت شکنی افتخار و عادت ما ایرانیا شده انگار.یکی رو بت میکنیم و خاک پاشو سرمه چشم و با کوچکترین لغزشی(اگر لغزشی باشه به زعم ما) این بت را با بدترین توهین ها می شکنیم.

  30. منوچهر 20 ژانویه 2012 در 12:19 ق.ظ.

    تحلیل خوبی بود انتخاب حرفه ای و الزامات حرفه ای که تو اون محیط و دنیای کنونی کاملا عادیه پذیرش و ردشم اختیاریه . بدبختی اینجاست که مردم اکثرا سوژه نوردی میکنند و صغرا کبرا دزدیهای علنی بیرحمی عیان اقتصادی و خاص و خاصتر شدن متمولین و فاسد شدن اقتصاد و اجتماع مریض. انسان بودن و انسانیت نیازمند باهم و برای هم بودنه جدایی و هزار دستگی همون رکبیه که قرنهاست خوردیم و میخوریم نون به قیمت روز خوردن و منفعت طلبی شده مرام عامه وقتی یکی به گرونی بی دلیل مثلا یه جنسی تو سوپرمارکت و…اعتراض میکنه اکثرا به چشم تحقیر و تمسخر بهش نگاه میکنن ؟؟؟بو بابا دلت خوشه مگه تو ایران زندگی نمیکنی ؟؟؟؟ اگر یک روز مردم سر کار نرند بنزین نزنن یا سکه و دلار که گرون میشه عین گوسفند هجوم نیارن واسه خریدن جنس وحشتناک بالای قیمت کی از گشنگی میمیره؟ خانه از پای بست ویران است چون مردم تو سراب طمع ورضایت به بد از ترس بدتر در واقع فاجعه بدترینها رو انتخاب میکنند و هیچکس اصلاح رو از خودش و بعد پیرامنش با عملش شروع نمیکنه خلاصه که بد توی سطح و سفسطه و ریا غرق شدیم جامعه ای که مردمانش به بوی نون ادمو میفروشن نه حتی خود نون و ملون مفتخر شدند مستحق این لجنزارند چون نون و توهم اسایش رو به باور مستحکم و انسانیت ترجیه مییده پس باید بار سفر بست و اگر خرده عشق و مرامی هست حفاظت کرد جایی برای استحکام و باروریش ساخت من به شخصه وطنم گوشه ای از کره زمین خداست که هنوز عشقی جاریست خود شناسی خداشناسی و بعد مبارزه با جهل با باور مستحکم و اراده ای راسخ

  31. امیددهدارزاده 20 ژانویه 2012 در 8:34 ق.ظ.

    با درود
    واعظان کین جلوه در محراب و منبر میکنند
    چون به خلوت میروند خود آن کار دیگر میکنند
    من به احترام گلشیفته سر تعظیم فرود می آورم. پاینده ایران

  32. م.ع. امید 20 ژانویه 2012 در 12:27 ب.ظ.

    با سلام. این نوشته رو با عنوان «نوشته ای متفاوت، عالی» در فیسبوک به اشتراک گذاشتم که بحث مختصری پیرامون آن شکل گرفت. بد ندیدیم که بحث مورد نظر رو به شما نویسنده محترم هم بازتاب دهیم:

     خوندمش امید جان، خوشبختانه کوتاه بود و مفید! فقط آن بخش از داستان که اشاره می کنه به «استفاده ابزاری و …» به نوعی داره می گه خوب به کسی ربطی نداره خواسته از عریان کردن بدنش برای تبلیغاتش استفاده کنه و … به گمانم خراب کرده، بهتر این بود …که این بخش را خیلی کوتاه می گفت هر کاری کرده این قدر مهم نیست و … نه این که تلویحا این عمل را مصداق «هدف وسیله را توجیه می کند» بداند.
    در واقع به نظر من نویسنده در هدفش موفق نبوده و خود قدم در همان راهی گذاشته که می گوید نگذارید، یعنی تحلیل کنش فردی یک فرد در حوزه سینما و هنر، از طرف «صاحب نظران» در حوزه های گوناگون.
    حالا من هم نمی خواهم این داستان را کش بدهم. یک استاتوس در رابطه با چرایی بازداشت های اخیر شاید ثوابش بیشتر باشد. / مخلص

     درود طاها جان. من تصور می کنم اگر گفته معروف مارکس مبنی بر برساخته شدن آگاهی بر پایه هستی اجتماعی رو مبنا قرار بدیم در آنصورت نقد هم به جای اینکه متوجه افراد متاثر از سیستم باشه متوجه سیستم تاثیرگذار بر افراد خواهد شد. من تصور می کنم نویسنده این نوشته در بخش اول مطلب، نقدش رو متوجه سیستم پر زرق و برق هالیودی کرده و از اینرو اقدام گلشیفته رو هم تحت تاثیر همان سیستم ارزیابی کرده و در نتیجه خواهان دیده شدن عمل او در بستر اجتماعی خودش شده و نه به عنوان عملی خارج از اون بستر و نه به عنوان یک عمل انقلابی. به نظر من نکته درخشان این نوشته همین جاست که نویسنده ارتباط گلشیفته با هالیود رو بدرستی دیده، چیزی که بسیاری از نویسندگان مطلب در مورد گلشیفته اون رو ندیدند و در نتیجه اقدام وی رو خارج از بستر واقعیت تحلیل و به نتایج متفاوت و بعضا مبالغه آمیزی دست پیدا کردند. در واقع این تفاوت دید رو من عالی قلمداد کردم… بخش میانی نوشته یعنی جایی که تو به اون اشاره کردی بخشی است که نویسنده گذرا از اون رد شده اما مسلماً قابل بحث است. به نظر من اگر وارد بحث استفاده ابزاری گلیشفته از بدنش در جهت رسیدن به موقعیت شغلی بالاتر بشیم می بایست وارد مباحث مشایهی مثل استفاده ابزاری از عقل برای رسیدن به شغل بالاتر هم بشیم. اما در هر صورت نظر نویسنده در این مورد هر چی که هست به نظر من در این نوشته گذرا از اون عبور کرده تا نتیجه ای رو که در بخش سوم ارائه داده برجسته و نمایان نگه داره: اینکه ما به هر پدیده در بستر اجتماعی اون نگاه کنیم. گلشیفته رو در بستر واقعیت خودش ببینیم و تحلیل کنیم تا فرصت برای دیدن دیگران و خود ما هم باشه تا واقعیت رو فدای غیرواقعیت نکنیم.

     ممنون از توضیح امید جان، با نظرت موافقم! این کامنت «Khosrow Sadeghi Boroujeni» به نظرم جالب توجه بود:

    گلشیفته ذی حق است. ذی حق است که پول شیفته باشد و حتی خود شیفته!. زمانی در سینمای ایران حجاب اجباری او را وامیداشت تا روسری بر سر کند و در فیلمها به ایفای نقش بپردازد، اما الان مصرف «تن» و نمایش عریانی است که الزام بازار سینمای جهانی برای پذیرفته شدن در باشگاه «حرفه ای» ها و مورد توجه بنگاههای معروف فیلمسازی قرار گرفتن است که او را ملزم می دارد مطابق یا عدم مطابق میلش این گونه در یک انونس ایفای نقش کند. او ذی حق است. ذی حق است عریانی خود را نمایش بگذارد اما کسی ذی حق نیست کنش بیزنیس وار او در جهت کسب موفقیتهای فردی را کنشی سیاسی- مبارزاتیِ آگاهانه در جهت مبارزه علیه ساختارهای سنتی ارزیابی کند، این دیگر «آزادی فردی» نیست، این «شارلاتانیسم رسانه ای» است!

  33. ناشناس 20 ژانویه 2012 در 2:22 ب.ظ.

    تو کی‌ هستی‌ که به من دستور میدی از کی‌ حمایت کنم؟ تو کی‌ هستی‌ که فرض مسلم میذاری گلشیفته داره واسه رسیدن به جایی راهشو هموار میکنه؟ متنفرم از شما ملی‌ مذهبی‌ ها، از شما مردم سالاری دینی از شما اصلاح طلبان، از شما که همه چیز خوبه اما شرط داره، آزادی خوبه اما شرط داره، شرطشم شما تعیین می‌کنید. آیا من در دموکراسی خاتمی گونه و موسوی گونهٔ شما حق دارم همجنسگرا باشم؟ لخت باشم؟ بی‌ خدا باشم؟ یا باز دارم آزادی رو ختشه دار می‌کنم

  34. م.ع. امید 21 ژانویه 2012 در 11:37 ق.ظ.

    با درود مجدد. من بحثهایی رو که در ارتباط با این پست در فیسبوکم مطرح شده را در ادامه بحثهای قبلی در اینجا به اشتراک می گذارم:

    مهتاب: با احترام به نوشته , حرف عباس معروفی هم بی راه نیست :
    تماشای هنر الزام مبارزه را کم نمي‌کند. يا به عبارتی ديگر، مبارزه کردن و قربانی دادن لزوماً به تعطيلی هنر نمي‌انجامد.
    http://www.radiofarda.com/content/f3_marofi_letter_to_golshifteh_farahani_madam_figaro_clip_nude/24457929.html

    من: مهتاب جان، خوب بود که اقای عباس معروفی هم برای نوشته سه راه جمهوری احترام قائل می شد! اما این احترام گذاشتن به نوشته چیست؟ آیا جز اصالتی است که گادامر برای «متن» قائل است چنان که هایدگر برای دازاین؟ آیا جز «امتزاج افق» خواننده و نویسنده است که گادامر آن را شرط فهم یک نوشته بر می شمارد؟ با نهایت تاسف باید بگویم که نامه ی آقای معروفی هیچ نشانی از آن معروفی معروف نداشت و اگر نوشته را بدون عنوان نویسنده می خواندم تصور می کردم آن را یک آدم بیسواد کوچه بازاری نوشته است. آخر این چه برداشتی است که جناب نویسنده ی معروف از نوشته سه راه جمهوری بر می کشد که » انگار گلشیفته باعث زندانی شدن پرستو یا مرضیه بوده است»!؟ مایه ناامیدی است که یک نویسنده آن هم از نوع معروفش، زمانی که در مقام خواننده قرار می گیرد نتواند پیام نوشته را آنچنان که هست برداشت کند. در اینصورت چه جای انتظاری از دیگران باقی می ماند!؟ و کجای نوشته ی سه راه جمهوری بر علیه گلشیفته است که عباس معروفی در حمایت از گلشیفته اینچنین بر علیه نویسنده آن موضع میگیرد!؟ تنها جمله غیرعامیانه و به ظاهر بدردبخور عباس معروفی در این نامه ی به عبث سوگوارانه اش که گویی پدری برای دخترش از روی توهم و نه واقعیت جزناله می کند همان تک جمله ایست که شما آن را مطرح کرده اید و در گوشه گوشه ی این فضای مجازی تیتر زده شده است: «تماشای هنر الزام مبارزه را کم نمی کند. یا به عبارتی دیگر، مبارزه کردن و قربانی دادن لزوماً به تعطیلی هنر نمی انجامد.» اما این جمله ی دلفریب هم سرشار از ابهام است. خوب بود جناب معروفی که در این تک جمله از پیوند هنر و مبارزه سخن رانده است باب مطلب را بیشتر بر مخاطبی که به زعم توهین آمیز او، تنها، کارش نشستن در تاریکی و سوت زدن و بعد هم به خانه رفتن است، می گشود و بر او مشخص می نمود که از پیوند هنر و مبارزه در کدام مکتب سخن می گوید. آیا پیرو والتر بنیامین است که نوعی از هنر سینما را فوران دهنده شور انقلابی تماشاگر می دانست. اگر در این چهارچوب سخن می گوید پس توهین خود به مخاطبی را که در دیدگاه بنیامین نه تماشاگر صرف بلکه ناقد هنر است را چگونه توجیه خواهد کرد؟ و اگر نیست چه پاسخی برای تئودور آدورنو دارد که همان سینمای مورد نظر بنیامین را فوران بدترین نوع سادیسم بورژوازی قلمداد می کرد؟ اگر برهنه شدن برای بازی کردن در فیلمی هالیوودی اسمش مبارزه است در آن صورت جامعه ی روشنفکری ایران نظیر آقایان معروفی در حق آیلار دیانتی که بسیار پیشتر در استودیوهای پورنوگرافی تابوشکنی کرده و در فیلمهای پورنو ایفای نقش نموده بود، ظلم کرده اند که اقدام او را مبارزه قلمداد نکرده اند!

    • nargesetanha 22 ژانویه 2012 در 11:54 ق.ظ.

      دوستان من متوجه این نکته شدم که مسئله گلشیفته یک دام و چند هدف میباشد. یکی اینکه مشغولیات ذهن عوام و شایعه پراکنی و انحراف افکار از مسائل عمومی رایج، که این قشر درصد زیادی از جمعیت ایران را دربر میگیرد. ودوم نقادان و نویسندگان اهل قلم که بعضاً هر کدام برداشت و عقیده خاص خود را دارند و در این جهت هم قلم فرسایی میکنند. این هم میتواند خوراک ذهن ناخواسته ای باشد برای این قشر… اما هدف سوم کشمکش و درگیری بین این قشر دوم میباشد که نمونه اش را در اینجا و سایر سایتهای اطلاع رسانی میبینیم. حواسمان کجاست؟ سیل دارد دودمان مان را با خود میبرد. بنظر این حقیر باید مسائل را جامعتر دید و جامعتر برخورد کرد. اینکه سطح آگاهی افراد حتی قشر اهل قلم و صاحب عقیده با هم یکسان نیست نباید موضوع اصلی را به حاشیه براند! امروز باید اذهانمان متحد شوند. از ذهن کوچک و کم آگاه تا بزرگتر، باید یک چشم شوند. خواه ناخواه باید به این جریان تن در دهیم که اختلاف سطح آگاهی و برداشت و عقیده شخصی خود را کنار گذاشت. مهم اینست که هرکدام در نوع خود خواستار آزادی بیشتر میباشیم. این نکته کلیدی است که نباید آنرا رها کرد. امروز من از شما کمتر میدانم، این نباید مرا و شما را از هم تفکیک کند عزیزان…
      من با نظر تمام افرادی که ذهنشان در این باب مشغول است هیچ مخالفتی ندارم! و به برداشتهای گوناگون هم با تمام وجود احترام میگذارم. به ایندلیل که هر کدام از ما یک دست هستیم. یک دست تنها! درگیری درونی را باید به حاشیه راند و دست به دست هم داد زیرا آمال همه یکی است! نباید وقت تلف کرد!!!!!!!…. دشمن همین را میخواهد که ما را در کمای سخندانی و بلند نظری ببیند و بس!…
      مؤید باشید دوستان

  35. ناشناس 21 ژانویه 2012 در 9:06 ب.ظ.

    Everyone has right to decide for her/his life.

  36. Farid Keshmiri 23 ژانویه 2012 در 4:05 ق.ظ.

    تا آنجایی که من دارم می بینم بیشتر خانمها دارن از گلشیفته حمایت می کنند آن هم چون هم جنسشان است آزادی و یا پشت کردن به یک حکومت به لخت شدن نیست گلشیفته از طریق پدرش وارد سینما شد آیا 1 ذره فکر کرد که پدرش هنوز در ایران زندگی می کند کشوری با تعصبات دینی اصلاً من کاری به رزیم ندارم کدام پدر حاضر می شود لخت شدن پاره تن خود ناموسش را در مقابل دوربین ها و نگاه های کثیف بعضی افراد تحمل کند من دلم برای خانواده اش می سوزد مخصوصاٌ بهزاد فراهانی پدرش

  37. Sharab Yaqoet 27 ژانویه 2012 در 5:16 ق.ظ.

    دوستان من متوجه این نکته شدم که مسئله گلشیفته یک دام و چند هدف میباشد. یکی اینکه مشغولیات ذهن عوام و شایعه پراکنی و انحراف افکار از مسائل عمومی رایج، که این قشر درصد زیادی از جمعیت ایران را دربر میگیرد. ودوم نقادان و نویسندگان اهل قلم که بعضاً هر کدام برداشت و عقیده خاص خود را دارند و در این جهت هم قلم فرسایی میکنند. این هم میتواند خوراک ذهن ناخواسته ای باشد برای این قشر… اما هدف سوم کشمکش و درگیری بین این قشر دوم میباشد که نمونه اش را در اینجا و سایر سایتهای اطلاع رسانی میبینیم. حواسمان کجاست؟ سیل دارد دودمان مان را با خود میبرد. بنظر این حقیر باید مسائل را جامعتر دید و جامعتر برخورد کرد. اینکه سطح آگاهی افراد حتی قشر اهل قلم و صاحب عقیده با هم یکسان نیست نباید موضوع اصلی را به حاشیه براند! امروز باید اذهانمان متحد شوند. از ذهن کوچک و کم آگاه تا بزرگتر، باید یک چشم شوند. خواه ناخواه باید به این جریان تن در دهیم که اختلاف سطح آگاهی و برداشت و عقیده شخصی خود را کنار گذاشت. مهم اینست که هرکدام در نوع خود خواستار آزادی بیشتر میباشیم. این نکته کلیدی است که نباید آنرا رها کرد. امروز من از شما کمتر میدانم، این نباید مرا و شما را از هم تفکیک کند عزیزان…
    من با نظر تمام افرادی که ذهنشان در این باب مشغول است هیچ مخالفتی ندارم! و به برداشتهای گوناگون هم با تمام وجود احترام میگذارم. به ایندلیل که هر کدام از ما یک دست هستیم. یک دست تنها! درگیری درونی را باید به حاشیه راند و دست به دست هم داد زیرا آمال همه یکی است! نباید وقت تلف کرد!!!!!!!…. دشمن همین را میخواهد که ما را در کمای سخندانی و بلند نظری ببیند و بس!…
    مؤید باشید دوستان

بیان دیدگاه