10 شباهت بنیادین نظام ولایت فقیه و حکومت سلطنتی در ایران
امروز بخش قابل توجهی از مردم کشورمان و ایرانیان آگاه میدانند که «جمهوری اسلامی» از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اخلاقی به ورشکستگی کامل رسیده است. این نظام ناتوان در بوجود آوردن حداقل شرایط برای شرکت شهروندان و نیروهای متنوع سیاسی در ساختمان کشوری آباد و آزاد بوده و هست. تداوم و حفظ این نظام با جنگ و بحران سازی و سرکوب گسترده ابتداییترین حقوق انسانی مردم کشورمان میسر گشته. آنچه مردم کشورمان در 32 سال گذشته از این نظام دیده اند گسترش فقر، خرافات، تظاهر، دروغ گویی، ریا بوده است.
در این شرایط میلیونها ایرانی محبور به مهاجرت شده اند. فرار مغزها در ابعاد وسیع ادامه دارد و درصد قابل توجهی از جوانان یا بیکارند و یا در اقتصاد بیمار ِ دلالسالار ِ نظام اسلامی به فعالیتهای غیر مولد مشغولند. با ورشکستگی نظام ولایت فقیه، طرفداران استبداد سلطنتی که خود نقشی اساسی در تداوم فرهنگ استبدادی و درنتیجه بهقدرت رسیدن استبداد مذهبی داشتهاند، بسان ارواحی زنده شده، سعی در دفاع و توجیه حکومت پادشاهی دارند. در این میان عده ای حقوقبگیر و با استفاده از تحریفات سعی در پاک کردن حافظه تاریخی دارند.
برای جلوگیری از تکرار اشتباهات تاریخی، میباید با تاریخ و عملکرد نظامهای سیاسی آشنا بود. هدف این نوشته نشان دادن شباهتهای بنیادینِ دو نظام سیاسی استبدادی ولایت فقیه و نظام سلطنت پهلوی علیرغم برخی تفاوتهای این دو نظام است.
شکل گیری فرهنگ در هر جامعهای متاثر از روابط اقتصادی و زمینههای تاریخی در آن جامعه است. در کشور ما روابط اقتصادی بر اساس زندگی قبیلهای در برخی نقاط و تولید روستایی و روابط ارباب رعیتی و خان خانی در دیگر نقاط برای قرنها وجود داشته است. در نتیجه فرهنگ غالب تحت تاثیر روابط قبیله ای و ارباب رعیتی شکل گرفته. توجه به این نکته ضروری است که شکل گیری فرهنگ و شیوه تفکر در ضمیر ناخودآگاه ما بوسیله تعلیم و تربیت خانوادگی و سپس آموزش و معیارهای دینی و اجتماعی وسنتی درونی شده و ریشه دوانده.
ازنظر سیاسی دوپایه اصلی قدرت سیاسی در جامعه ما سلطنت و روحانیت بوده اند. بطور تاریخی این دو ارگان نقش مهمي در باز تولید فرهنگ استبدادی داشته اند. در نتیجه نظام سلطنتی و نظام ولایت فقیه دارای خصوصیات مشترکی هستند.
این خصوصیات مشترک عبارتند از:
1. نفی آزادیهای سیاسی:
یک خصوصیت فرهنگ استبدادی وجود تک صدایی و نفی چندصدایی و سرکوب نیروهای سیاسی مستقل و جدا از قدرت حاکم است. وجود آزادیهای سیاسی از جمله آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی بیان، آزادی اجتماعات، آزادی سازمانهای مدنی و آزادی حق انتخاب از ابزارهای اصلی برای ساختن روابط دمکراتیک در جامعه و کنترل و پاسخگو نمودن قدرت هستند. هر جامعه پیچیدهای برای حل بهینه مشکلات، چالشها و مسائل جدید که بطور داتم بوجود میآیند احتیاج به چرخش آزاد اطلاعات، وجود مطبوعات مستقل، سازمانهای مدنی و صاحبنظران و اندیشمندانی دارد که بتوانند در فضایی باز و قانونمند به بررسی و نقد و گفتگو برای حل مسائل و مشکلات بپردازند. سلطنت پهلوی و حکومت اسلامی با نفی آزادیهای سیاسی مانع رشد سیاسی، گسترش سازمانهای مدنی و در نتیجه باروری و خلاقیت اجتماعی و سیاسی گردیدهاند. تک صدایی در نظام ولایت فقیه با شعار حزب فقط حزب الله و در دوران محمد رضا شاه با شعار «حزب فقط حزب رستاخیر» به جامعه تحمیل گردید. در چنین فضاهایی قدرت مطلقه پادشاه یا ولیفقیه حق تعیین سرنوشت ملت را نفی میکند.
2. وجود زندانیان سیاسی سرکوب و شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی:
نفی حقوق مدنی و سرکوب احزاب و نظرات سیاسی منجر به تنش و انواع مبارزات علیه قدرت حاکم میگردد. در این شرایط راه حل نظام استبدادی ساختن زندانهای سیاسی، سرکوب و شکنجه و در برخی موارد اعدام مخالفان سیاسی است. برخی طرفداران استبداد سلطنتی با مقایسه هزاران اعدام در نظام «جمهوری اسلامی» در جهت توجیه نظام استبدادی مورد علاقه خود برمیآیند. حال آنکه کیفیتی که مورد سوال است نه فقط تعداد زندانیان و اعدامهای سیاسی بلکه ماهیت نظامهایی است که در آنان مقوله زندانی سیاسی و اعدام زندانی سیاسی وجود دارد . سوال اینجاست که چرا باید انسانها را بخاطر عقایدشان به بند کشید؟ در کدام جامعه دمکراتیک و آزادی، مقوله زندانی سیاسی و شکنجه و اعدام زندانی سیاسی وجود دارد؟
3. قانون گریزی:
در نظام های استبدادی، حکومت های مطلقه فردی و خودکامه، قانون و مفهوم قانون کمرنگ و بیرنگ میشود. چرا که حرف آخر را شاه یا ولیفقیه و یا نظامیان کودتاچی میزنند این موضوع چندین مشکل بوجود میآورد:
منطق و توجه به خواستههای عمومی جامعه جای خود را به خواستههای افراد در راس قدرت میدهد . زورگویی و خودکامگی بعنوان معیارهای غالب تقویت میشوند. فرهنگ استبدادی در ابعاد گسترده از طریق رسانههای عمومی و شیوههای تعلیم و تربیتی تقویت و بازتولید میشود. مسلما تعرض به حقوق انسانی و قانونی از طرف حکومت و قدرت حاکم بطور روزمره ، الگوی مثبتی برای اقشار ناآگاه در رعایت و احترام به حقوق دیگر شهروندان نخواهد ساخت. در نتیجه بیقانونی و عدم احترام به حقوق فردی و اجتماعی تبدیل به هنجارهای غالب میگردنند. یک دلیل نقض سادهترین قوانین رانندگی بصورت گسترده در این نظامها شاید واکنشیست روانی به سرکوبهای سیاسی و فرهنگی نظامی که برای انسانها ارزشی قاتل نیست.
4. فساد گسترده اقتصادی اداری و رانت خواری:
قانون گریزی و عدم دسترسی به اطلاعات سبب رشد فساد اقتصادی، عدم موفقیت پروژههای ملی، گسترش رانتخواری و اقتصاد دلالی میگردد. این عوامل در دراز مدت به بی ثباتی نظامهای استبدادی دامن زده واین نظامها را در برابر بحرانهای اقتصادی آسیب پذیرتر میکند.
خودکامگی در راس قدرت و عدم رعایت قانون حتی برای عوامل نظام استبدادی باعث ریزش نیروهای خودی و تشدید تضاد درون دستگاههای استبدادی میشود. عملکرد دو نظام ولایت فقیه و شاهشاهی نمونه بارزی برای این ادعاست. در این نظامها دائما شاهد تقسیم مکرر نیروها و بسته شدن فزاینده دایره قدرت هستیم. در غیاب روابط دمکراتیک و احترام به قانون، فرماندهان نظامی بطور مرتب دچار انواع تصادفات و «سانحههای هوایی» میشوند و سیاست مداران قدیمی مورد غضب قرار گرفته مجبور به فرار شده و یا تبدیل به «سران فتنه» میشوند.
دکتر محمد مصدق رهبر جبهه ملی و مبارز راه آزادی و ملی شدن نفت بخاطر منافع بیگانگان با کودتا برکنار میشود. شاه بجای سلطنت حکومت میکند. با یک فرمان شاه یک شبه نظام چند حزبی( هر چند فرمایشی) تبدیل به نظام یک حزبی ( حزب رستاخیز) میگردد! در نظام اسلامی «نخست وزیر محبوب امام» و ریس مجلس آن جز سران فتنه میگردند. چرا که در این نظامها قواعد بازی و قوانین حتی در چهارچوب قراردادی خودیها نیزدائما به فرمان رهبر معظم و شاهنشاه آریامهر بزرگ ارتشداران نقض میشوند.
قدرت نامحدود و غیر پاسخگو بطور اجتناب ناپذیری فاسد میگردد.در نتیجه عقد قراردادهای خیانت بار و غارت منابع طبیعی تبدیل به امری عادی میگردد. غلبه روابط فردی بر قوانین و ضوابط منطقی، ضعف مدیریت کلان در نظامهای استبدادی را دو چندان میکند . ضعف مدیریت بنوبه خود در جهت هدر دادن فرصتها و منابع انسانی و طبیعی تضعیف این نظامها در دراز مدت عمل میکند.
5. هدر دادن فرصتها و منابع انسانی و طبیعی بخاطر حفظ منافع و قدرت عده ای معدود.
از آغاز تثبیت «نظام مقدس اسلامی» بطور متوسط هر سال بیشتر از 100 هزار نفر با تحصیلات دانشگاهی به خاطر شرایط نامناسب و سلطه استبداد مذهبی ایران را ترک میکنند. 4.5 میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی میکنند. بسیاری دارای تخصصهایی باارزش هستند و در صورت وجود کشوری آزاد و دمکراتیک میتوانستند در جهت رشد و آبادانی و حل مشکلات جامعه تلاش نمایند. بهایی که مردم کشورمان برای فرار مغزها در سال پرداخت میکنند، از در آمد سالیانه نفت بیشتر است. نظامهای استبدادی از فرار مغزهای آگاه و دردسر ساز استقبال میکنند. شاه خطاب به روشنفکران، آزادی خواهان و مخالفین خود میگفت هر که میخواهد پاسپورتش را بگیرد و برود! چرا که دیکتاتورها کشور را ملک شخصی خود میدانند.
عدم وجود مطبوعات و گفتمان آزاد در رابطه با اولویتها ی اجتماعی باعث ادامه سیاستهای فاجعه بار و غلط میگردد. غرامتی که مردم ایران برای جنگ 8 ساله ( نعمتی که ارزانی خمینی و«نظام مقدسش» شد) شامل صدها هزار کشته، صد ها میلیارد دلار خسارت و عقب ماندگی کشور برای سالها بود. در دوران حکومت سلطنتی در حالی که درصد بیسوادی بالای 50 درصد بود و کمتر از 8 هزار کیلومتر راه آهن داشتيم، سالیانه میلیارها دلارصرف خرید تجهیزات نظامی میشد. قرار بود ایران تبدیل به ششمین قدرت نظامی دنیا شود!
6. گسترش فقر بیکاری و نابسامانیهای اقتصادی و اجتماعی:
فساد و بی قانونی، روابط ناسالم قدرت و باند بازی باعث نابسامانی اقتصادی میگردد. قربانیان استبداد در این مرحله شامل اکثریت ملت خصوصا اقشار زحمتکش و حقوق بگیر میگردد. در کشورمان علیرغم درآمدهای میلیاردی نفتی ثروت در دست اقشار معدودی متمرکز میگردد. در زمان شاه دربار و وابستگان شاه درآمدهای بیحساب داشتند و در نظام ولایت فقیه فرماندهان سپاه و بخشی از روحانیون اقتصاد کشورمان را کنترل میکنند. در واپسین سالهای نظام سلطنتی و در«آستانه رسیدن به دروازه های تمدن بزرگ» اطراف اکثر شهرهای بزرگ با پدیده زاغه نشینی و شکل گیری حلبیآبادها و زورآبادها و مفتآبادها روبرو بودیم. امروز نیز با درآمد سالیانه 70 میلیارد دلاری نفتی بیش از 40 درصد از هموطنان ما زیر خط فقر زندگی میکنند! درصد قابل توجهی از جوانان بیکارند. در هر دونظام با پدیده فروش اعضا بدن از جمله کلیه روبرو بوده و هستیم. با استبداد عدالت اجتماعی نیز نفی میگردد و شعارهای پوچ جای خود را به واقعیت غمگین کودکان خیابانی و کودکانی میدهد که در کوره پزخانهها کار میکنند . کارگرانی که در فقر زندگی میکنند و کوچکترین اعتراضاتشان با سرکوب شدید کسانی روبرو میشود که دم از دفاع از محرومین میزنند.
7. سانسور نفی آزادی بیان و روشنفکر ستیزی و سنتگرایی:
یکی از مهمترین پیش شرطهای سلامت و رشد فرهنگی جوامع درجه آزادی بیان و عقیده و عدم وجود سانسور است. بزرگترین سرمایه هر جامعه ای شهروندان آگاه ومستولیت پذیری است که به حقوق خود و دیگران آگاهند. پیش شرط داشتن جامعهای باز و پویا گردش آزاد اطلاعات، آگاهی شهروندان از مسایل و مشکلاتی است که در هر جامعهای وجود دارند. انسانهای آگاه با نقد و بررسی موضوعات اجتماعی و فرهنگی میتوانند در رفع مشکلات و رشد اجتماعی بکوشند.
نظامهای استبدادی از گردش آزاد اطلاعات و شهروندان آگاه و متشکل وحشت دارند. در نتیجه در جهت کنترل اخبار و اطلاعات و محدود کردن آگاهی شهروندان تلاش میکنند. بزرگترین اقشار مخالف استبداد روشنفکران و دانشجویان هستند. در این زمینه نیز نظام پهلوی و نظام ولایت فقیه عملکرد مشابهی داشتهاند. جنبش های دانشجویی در برابر استبداد سلطنتی و استبداد مذهبی تلاشهای گسترده ای را سازمان داده اند و هر دو نظام سابقهای ننگین در جهت سرکوب این جنبشها داشته و دارند. 16 آذر و 18 تیر تنها دو روز از نمادهایی ماندگار از فعالیتهای آزادی خواهانه و عدالت طلبانه دانشجویان در برابر استبداد پهلوی و استبداد مذهبی هستند. شعبان بی مخ ها و ده نمکیها و چماقداران «هدیههای» نظامهای استبدادی به روشنفکران و دانشجویان هستند.
علیرغم ادعاهای طرفداران نظام سلطنتی، استبداد سلطنتی همانند نظام اسلامی نه تنها مروج مدرنیسم نبود، بلکه مدافع معیارهای سنتی و از نظر ایدتولوژیک جزمگر بوده است. چرا که مدرنیزم در رابطه با تفکر انتقادی و نقد قدرت، از جمله قدرت مطلقه کلیسا و پادشاهان و در ارتباط و در ادامه دوران روشنگری شکل گرفت. مدرنیزم را در مرحله اول باید در شیوه تفکر و روابط اجتماعی و ساختارهای سیاسی مدرن از جمله سازمانهای متنوع مدنی، آزادی عقیده و آزادی نقد، نفی شخصیت پرستی و رشد فرهنگ چند صدایی در جامعه جستجو کرد. و نه صرفا در تقلید و مصرف گرایی اجناس غربی. نظامی که قدرت مطلقه پادشاهش را موهبتی الهی میداند که از طرف خدا به مردم تفویض شده! نظامی که مبلغ تک صدایی و نفی تفکر انتقادی است و در سانسور عقاید و کتاب دستگاهی عریض و طویل راه میاندازد چگونه میتواند نظامی مدرن باشد؟ آیا اینکه در آستانههای رسیدن به «دروازههای تمدن بزرگ» و بعد از 50 سال سلطنت پهلوی اقشار قابل توجهی از مردم عکس آقا را در ماه دیدند دلیلی بر سطحی بودن درک از مدرنیزم و پوچی ادعای مدرنیته در نظام سلطنتی نیست؟ چگونه بعد از 50 سال سلطنت و مدرنیزم پبش از 50 درصد از جمعیت کشور بی سواد باقی میمانند؟
8. سیاست خارجی بر ضد منافع ملی:
نظام های استبدادی پایه مردمی ندارند. در نتیجه اگر دست نشانده بیگانگان هم نباشند در روندی برای حفظ خود در برابر ملت حاضر به فروختن و حراج کردن ثروت های ملی و دخالت های بیمورد و گاه بحرانسازی در جهت انحراف افکار عمومی میشوند. نظام جهل و جنایت ولایت فقیه در این مورد سابقه اسفناکی دارد. از کاستن سهم ایران در دریای خرز تا برباد دادن قراردادهای نفت و گازی و یا ناتوانی در توسعه یکی از بزرگترین ثروت های ملی ( توسعه میدان گازی پارس جنوبی) تا حمایت از گروههای بنیادگرا و ضد دمکراتیک. سابقه نظام پهلوی نیزشامل بر باد دادن ثروت های نفتی و بزرگترین خریدهای تسلیحاتی نا متعارف در جهت منافع شرکت های اسلحه سازی بوده است ( همان کاری که عربستان در حال حاضر انجام میدهد). همچنین فرستادن نیرو به ظفار و… نقش ژاندارمی منطقه برای برای منافع بیگانگان از دیگر دستاوردهای «سیاست مستقل ملی» در زمان محمد رضا پهلوی است. واگذاری بحرین تحت عنوان «رفراندم» از دیگر عملکردهای سوال برانگیز دوران پهلوی است.
9. توسعه نا همگون مناطق و ستم مضاعف مذهبی ملیتی:
نظامهای استبدادی تمرکزگرا هستند. این نظامها با دستاویزهای قومگرایی (شونیسم) و یا ایدلولوژی مذهبی مروج انواع تبعیضات و نابرابری و بیعدالتی در حق اقلیتها اقوام و ملیتهای ایرانی بوده و هستند. در این نظامها اقوام مختلف از حق تحصیل به زبان مادری خود در کنار یاد گیری زبان پارسی محروم هستند. از این زاویه نیز دو نظام استبدادی پهلوی و اسلامی عملکردی مشابه دارند. کافیست به فقر و عقب ماندگی اقتصادی هموطنانمان در کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان و. .. توجه. کنیم تا به عمق تبعیضات و بیعدالتی این نظامها پی ببریم. این نظامها با مردم خود بیگانه هستند. معیارهای دمکراتیک در سیاست های آنان جایی ندارد. در نتیجه به جای واگذاری تصميم گيریها ی محلی و استانی به نهادهای انتخابی همان محل در صدد کنترل و سرکوب خواسته و برخی حقوق ابتدایی این هموطنانمان هستند. این نظامها مانع از رشد موزون مناطق مختلف کشورمان شده و زمينه را برای تقویت تنش های قومی افزایش میدهند. تفکر استبدادی قادر به درک این واقعیت نیست که تنوع فرهنگی، قومی و زبانی باعث افتخار و همبستگی ملی همه ايرانيان خواهد بود. در مورد نظام جهل و جنایت دامنه تبعیضات مذهبی بخاطر خصوصیات ذهتی عقب مانده سران نظام ابعادی وحشتناک بخود گرفته و هموطنان مسیحی و سنی و زرتشتی و خصوصا و هموطنان بهایی از ستمی مضاعف در این مورد رنج میبرند.
10. استبداد و ترس، سرکوب جنبش های مدنی و بی ثباتی نظامهای استبدادی :
هر دو نظام اسلامی و سلطنتی با رشد اعتراضات مدنی دست به کشتار و قتل معترضان و شهروندان زدند. صد ها و شاید هزاران نفر در اعتراضات عمومی سالهای 56 و 57 بوسیله مزدوران حکومت نظامی به رگبار بسته شدند. آمار حداقلی از کشتار معترضین در این دو سال بیشتر از 3000 نفر بر اساس تخمینهای محافظهکارانه منابع غربی است. نظام ولایت فقیه نیز در موارد متعدد از ابتدای بقدرت رسیدن اقدام به کشتار هموطنان ما در بسیاری از نقاط کشورمان کرده. در این نظامها تعداد دقیق قربانیان وحشی گریهای نظامیان بهسختی مشخص میشود. برای مثال هنوز آمار دقیقی از تعداد جانباختهگان در اعتراضات سال 88 در دست نیست! هیچ نظام دمکراتیک و متمدنی شهروندان بیسلاح را بخاطر اعتراضات خیابانی بصورت گروهی به قتل نمیرساند.
اگرچه ساختن زندان برای مخالفان سیاسی و آزادی خواهان، استفاده از انواع شکنجه، اعدام و سرکوب فیزیکی اعتراضات مدنی از ابزارهای مهم نظامهای استبدادی برای بقا هستند؛ اما یکی از مهمترین ابزارهای سرکوب در نظامهای استبدادی استفاده از سلاح ترس است. ترس مفهومی بنیادین و کلیدی در حفظ ساختار قدرتهای سرکوبگر دارد. این مفهوم فقط به سرکوب فیزیکی محدود نمیشود.
کسانی که در زمان شاه زندگی کردهاند بیاد دارند که برخی، حتی در مهمانیهای خصوصی، هنگام صحبت درباره او از ترس صدای خود را پایین میآوردند. معمولا نظامهای استبدادی سعی در بزرگ نمایی قدرت سرکوب خود نیز دارند. برای مثال ادعا میشود که نیروی بسیج 20 میلیونی است، پاسدار احمدی مقدم ادعا میکرد که نظام «جمهوری اسلامی» قادر به کنترل و بررسی ایمیل میلیونها کاربر اینترنتی است! در زمان شاه ادعا میشد که میلیونها نفر برای ساواک کار میکنند! این شایعات، گاه از جانب دستگاههای امنیتی پلیسی و گاه از طرف افراد ناآگاه تقویت و پخش میگردنند و به نوبه خود به تقویت احساس ترس از نظام یاری میرسانند.
اما استفاده از سلاح ترس نیز ابزار قابل اطمینانی در دراز مدت نیست. در این مورد نیز نظامهای استبدادی در نهایت دچار مشکل میشوند. چرا که با تداوم سرکوب و نفی حقوق مدنی و بی عدالتیهای اجتماعی و اقتصادی زمینه اعتراضات همیشه وجود داشته و جنبشهای اجتماعی شکل میگیرند. یکی از خصوصیات پایهای رشد جنبشهای مدنی ریختن ترس و رشد اعتماد به نفس اقشار گسترده در تلاشهایشان برای حق تعیین سرنوشت و مبارزه با نظا م سلطهگر است.
نظامهای استبدادی بخاطر نوع رابطهای که با اکثریت جامعه بوجود میآورند. از اساس بیثبات هستند. رابطهای که بر اساس زورگویی و تمامیتخواهی عدهای معدود و نقض گسترده حقوق انسانی اقشار گسترده شکل میگیرد. ناتوانی ماهوی اینگونه نظامها برای حل مشکلات اجتماعی و پاسخگویی به نیازهای اقشار مختلف در عمل زمینه ساز شرایطی ناپایدار میگردد. بی دلیل نیست که عمر این گونه حکومتها بسیار کوتاه است.
بر این اساس دیگر شباهت بنیادین نظام ولایت مظلقه فقیه با نظام سلطنتی اجتنابناپذیر بودن سرنگونی این نظام خواهد بود. آینده این گمان را ثابت خواهد کرد. باشد که ایرانیان دمکرات و آزادی خواه بتوانند با داشتن برنامهای شفاف، سازماندهی موثر و اتحادی قدرتمند گامی جدی در جهت تحول دمکراتیک در کشورمان بردارند.
علاوه بر سلطنت و روحانیت و همه موارد دیگه، سرمایه داری دولتی و انحصار سرمایه در دست دولت یا منابع شبه دولتی هم نقش خیلی مهمی در پیشبرد استبداد در جمهوری اسلامی داشته.
چرت و سطحی و کینه توزانه ، درست مثل همیشه
perfect. It was absolutely right
این مردکه(مصدق) با تحصیلات و مدرک دکتری قلابی مثل دکتری قلابی خاتمی و شریعتی٬ بجای تز دکتری که هر جوان ایرانی ممکن بود انتخاب کند٬ مثل مقایسه قانون اساسی پادشاهی مشروطه ایران با سایر کشورهای پادشاهی اروپا٬ یا مقایسه وظایف و اختیارات نخست وزیر در قانون اساسی ایران با اروپا و اصلاح آن٬ با تز ارث در اسلام بدنبال قایم کردن و انتقال دزدی های خودش در زمان مستوفی گری و انتقال آن به فرزندانش بوده است. او حتی وظایف و اختیارات خودش را نیز نمیدانست.
مصدق خیانتکاری چون سلمان فارسی بود که شکافی در جامعه ایران پدید آورد تا خائنان دیگر چون بازرگان٬ یزدی٬ بنی صدر٬ رجوی چون مگسانی که بر کثافت می نشینند خود را به او بچسبانند.
مردم و شاه با اسلامی ها (ارتجاع سیاه ) و کمونیستها ( ارتجاع سرخ ) اختلاف اساسی وساختاری دارند و داشتند٬ زیرا مشکل اسلام و کمونیسم آزادی و دموکراسی نبوده و نیست بلکه آنها بدنبال حکومتی تروریستی اسلامی یا تروریستی کمونیستی بودند. اشتباه بزرگ مردم و شاه ایران این بود که به آنها اجازه دادند که آزادانه حرف خود را بزنند٬ باز کردن در قفس این جانوران وحشی در روز سیاه ۲۲ بهمن همان و مجبور شدن مردم به رفتن به داخل قفس از ترس این جانوران وحشی همان.
بررسی تحصیل محمد مصدق در اروپا
http://mojazza.blogspot.com/2011/07/blog-post_24.html
مصدقالسلطنه از آغاز کار به سمت مستوفی خراسان، در درازای ده سال یعنی تا پایان سلطنت مظفرالدین شاه، املاک و روستاهایی را خریده بود و در اوایل مشروطیت در ردیف یکی از بزرگ فئودالهای کشور در آمده و شخصا در ردیف مادرش نجم السلطنه و دایی اش فرمانفرما قرار گرفته بود.
در فهرستی که در آن زمان به چاپ رسید، ۹۳ مالک بزرگ یا فئودال ایران را نام برده بود که از جمله نامهای نامی آن زمان به چشم میخورد: حضرت اقدس والا آقای عضد السلطان (شوهر خواهر مصدق)؛ حضرت مستطابه علیه عالیه حضرت علیا دامت شوکتها (خاله مصدق و همسر مظفردین شاه)؛ حضرت والا شاهزاده عبدالحسین میرزا فرمانفرما پسرعموی ناصردین شاه (دایی مصدق)؛ جناب آقای امام جمعه (برادر زن مصدق)؛ جناب حاجی ناصرالسلطنه (برادر شوهر مادر مصدق)؛ جناب مستطاب اجل آقای وزیر دفتر (میرزا حسین برادر مصدق)؛ حاجیه نجم السلطنه (مادر مصدق)؛ جناب آقای ظهیرالاسلام (برادر زن مصدق)؛ جناب وکیل الملک (شوهر مادر مصدق) و جناب مصدق السلطنه (- خاطرات سیاسی و تاریخی، انتشارات فردوسی – به کوشش سیف الله وحیدنیا ص ۸۵ – ۸۶)
Very true and interesting. Thanks.
عالی بود
نویسندهء عزیز ضمن اینکه با بعضی از موارد ذکر شده تا حدودی موافق هستم باید خدمتتان عرض کنم: این ده موردی که لطف کردید و نوشتید در 40 یا 50 سال پیش کجای دنیا رعایت میشد؟! شما دارید ایران رو با شوروی یا آمریکا یا سوئیس و… ( ابر قدرتها!) اون زمان مقایسه میکنید؟! با کشورهایی که از قرن 17 فعالیتهای فرهنگی و اجتماعی و گفتگو تحقیق و…… و کارهای پایه ایی انجام دادند و از مذهب و تععصب گذر کردند و به فکر علم و اندیشه و خرد و…. افتادند؟! در نظر داشته باش هنوز که هنوزه توی خود آمریکا و کلاً غرب نژاد پرستی و تبعیض جنسیتی و… به چشم میخوره و بعضاً معضل بزرگی هست برایشان! فساد مالی همه جا هست. مافیا همه جا هست و……… البته دلیل بر خوب بودن رژیم پهلوی یا بی گناهیشان نیست. «اما نابودی حق رژیم قبلی نبود». با اینکه من شخصاً با سلطنت مخالفم چون دیگه شرایطش در ایران مهیا نیست. ترکیه که یه مدل برای مقایسهء ملت و مملکت ماست تا سال 2002 اعدام داشت و همین الانش بزرگترین زندان خبرنگاران دنیاست. شما از ایرانی که از چنگال قاجار در اومده بود و یواش یواش داشت راه مدرن شدن رو پیش میگرفت چه انتظاری داری؟! صنایع فولاد- نبرد کاویان- سیمان سپاهان- صنعت نفت- لوله سازی- همین انرژی اتمی- صنعت ماشین سازی آریا و پیکان و اسلحه ژس و…… در اون زمان؛ کم بود؟! این روش انتقاد شما یه سفسطهء آخوندی است برای تخریب تاریخ. دقیقاً آخوندها به جشن 2500 ساله ایراد گرفتند؛ به انقلاب سفید ایراد گرفتند؛ به خرید هواپیماهای اف 16 ایراد گرفتند؛ به تلوزیون و تبلیغها ایراد گرفتند و گفتند فعل حرام وارد خانه های مردم میشه و به بورس تحصیلی دانشجویان ممتاز ایراد گرفتند و …….. در صورتی که همون جشن 2500 ساله باعث معرفی ایران به جهان شد و فرصتهای شغلی و تبادل اطلاعات با غربی که ما رو وحشی میخوند بوجود اومد. همون هواپیماهای اف 16 باعث شد که بعد از بمباران فرودگاهای کشور توسط عراق در ابتدای جنگ عمل متقابل صورت بگیره هرچند که جنگ هم یه بازی بود برای تضعیف ایران در منطقه و خالی کردن ذخیرهء ارزی و….. یا اینکه میفرمایید :»وجود زندانیان سیاسی سرکوب و شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی» خود عماد الدین باقی مستند و مستدل گفته بود از سال 1340 تا سال 1358 کلاً 2500 نفر کشته شدند! از این رقم نزدیک 800 نفرشون توی سینما رکس آبادان سوختند که توسط همین رژیم جمهوری اسلامی بود و تعدادی هم توی در گیری های انقلاب کشته شدند. مابقی هم یا مبارزین اسلحه بدست بودند. البته حتی یه نفر هم اعدام بشه ضد حقوق بشر است. چرا یه آخوند اعدام نشد؟! یکمی فکر کن. همه یا زندان شدند یا تبعید. تمام اینها اشتباه بود اما در اون زمان دنیا چه وضعیتی داشت؟! آمریکا هنوز که هنوزه اعدام درش رایج است و کشورهای غرب به مرور اعدام رو برچیدند. دوست نازنین تاریخ رو گزینه ایی نخون. برو بشین تاریخ رو از زمان حملهء اعراب به ایران بخون تا مشروطیت و از مشروطیت به اینور و همهء شرایط رو در نظر بگیر. قضاوت تاریخی کار خیلی سختی و با 10 آیتم که شما معرفی کردید نمیتونید 80 سال تاریخ ایران رو ( حد اقل) به تصویر بکشید و نقد و بر رسی کنید 🙂 آدمهایی که به عشق چگوارا شدن و قهرمان شدن همه چیز رو به آتش میکشن و نابود میکنند متاسفانه با سواد کم و درک ناچیزشون از تاریخ؛ اطلاعات و داده هایی رو به خوانندگان منتقل میکنند که جز سفسطه و مغلطه چیزی توش نیست. ( در رابطه با همون جشن 2500 ساله: البته ولخرجی زیادی هم توش صورت گرفت ولی در نهایت مثل تکنیک 10 آیتم شما رقمهای عجیب و غریبی بیرون داده شد که البته با عقل و منطق جور در نمیاد. خودت خِرد و شعورت رو بکار بنداز , رقم 10 میلیارد دلار در سال 1350 برای یه جشن چند روزه با 80 تا مهمان با عقل جور در میاد؟!) به اون پول در اون زمان میشد تمام قارهء آسیا رو بخری…….. عقل و منطق خودت رو بکار بنداز و اینقدر دهن بین و پامنبری نباش نازنین 🙂
کتابی شامل همه نامههای انتقادی به خمینی و خامنهای و بسیاری مطالب دیگر در نقد نجیبانه نظام جمهوری اسلامی ایران
لطفا حتما بخوانید و اطلاعرسانی کنید
با سلام و خسته نباشید
کتاب «نجواهای نجیبانه: نقد نظام جمهوری اسلامی ایران و رهبران آن (نامهها، نوشتارها، گفتارها)» کتابی مشتمل بر همه نامههای سرگشاده انتشاریافته خطاب به آقایان خمینی و خامنهای و بسیاری مطالب دیگر، در 1326 صفحه
لینک دانلود کتاب «نجواهای نجیبانه» در 1326 صفحه به صورت یک فایل پی دی اف
http://www.4shared.com/folder/l1hM0FX7/Najvaha.html
http://www.4shared.com/document/9V-4GopF/Najvaha.html
عنوان انگلیسی کتاب
Noble Whispers: The Critique of Islamic Republic of Iran’s Regime and its Leaders (Letters, Writings and Speeches); Ed. by Azad Azadeh (A. Kh.)
با سپاس
ع. خسروی
پوینده عزیز من هنوز بر سر مواضع خود ایستاده ام . چون ارزشهائی هستند که تابع مد روز نیستند .
تعیین مرز میان جمهوریخواهی و مشروطه طلبی با تطابق دادن جمهوری اسلامی و رژیم سلطنتی پهلوی میسر نیست . مگر انکه ما خود را تا سطح فرهنگ مقایسه ای و شعارهای پوپولیستی تنزل دهیم .
نظام اینده ایران یک بسته بندی است که محتوای ان با داده های کنونی قابل پیشبینی نیستند . القای این تصور که رضا پهلوی همان خواهد کرد که پدر یا پدر بزرگش انجام داده اند مبین پیشداوری و کوشش در اشاعه ان بدیگران است .
جمهوری و پادشاهی دو سیستم حکومتی هستند که در نگاه اول معرف هویت شخص اول مملکت هستند . حال اگر کسی بگوید که هدف صرفجوئی هزینه مخارج خاندان سلطنتی است بحث دیگریست . ور نه هدف بایستی برقراری دموکراسی باشد که هدف سیستمهای متعدده ایست که محدود کردن انها به گزینه های پادشاهی مشروطه و جمهوری محدود کردن شعاع دید مخاطبان ماست .
همانگونه که گفته شده هدف والای ما میبایستی برقراری دموکراسی در کشور باشد . دموکراسی پارلمانتاریستی و سیستمی مبنی بر تکثر احزاب و نهادهای سیاسی و مدنی تحت نظارت قانونی مطبوعات ازاد !
پافشاری بر طرد و حذف یک گزینه خود مبین روحیه استبدادی ماست . حتی اگر مدعی شویم که ما در صدد نفی استبداد هستیم نیز خود استبدادی عمل کرده ایم . همین مورد کافیست که مردم ما را به قول دوستی از جمهوری ای که چنین شیوه تفکری بدان ملبس شدهباشد » بترساند » ! ولی و قیم نیستیم که خوب و بدش را با دلیل و برهان به وی تزریق کنیم !
ما در شرایطی دموکراتیک – انهنگام که حزبی قدرت را در دست میگیرد نیازمند نهادی هستیم که علاوه بر مجلس بر کار دولت نظارتی قانونی داشته باشد . یکی میگوید این مقام فراحزبی پادشاه است و دیگری میگوید ریاست جمهوریست !
پرسش اینست که ایا مگر خاستگاه سیاسی مقام ریاست جمهوری پایگاهی حزبی نیست ؟ اگر بلی چگونه میتوان اطمینان کرد که در مقطعی بسود حزب خود عمل نکند ؟
در جمهوری فدرال المان که بحقیقت از برجسته ترین جمهوری هاست احزاب کشور و انکه قویتر است عملن ریاست جمهوری را تعیین میکند ! بنابر این در تحلیل نهائی به این نتیجه خواهیم رسید که فراحزبی بودن شخص اول کشور در سیستم جمهوری در سطح یک ارزو ست . حزب حاکم با قدرت اجرائی که دارد قادر است ریاست جمهوری را نیز مجبور به برکناری کند !
دلیل این مدعا اخیرا در گل سرسبد جمهوری های جهان و سیستم منحصربفرد دموکراتیک یعنی المان فدرال و پرزیدنت کهلر اتفاق افتاد که بی سر و صدا کنار رفت !
ناگفته نماند که ریاست جمهوری خود کاندیدای حزب حاکم و منتخب خود ایشان بود!
با درود
زمان حکومت فردی در ابران گدشته است. حکومت سلطنتی با سرنگون شدنش بوسیله انقلاب 57 از نظر تاریخی پرونده اش بسته شد. نظام اسلامی نیز آینده ای ندارد. آنچه باقی میماند تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی به قانون اساسی جمهوری و انتخاب ریاست جمهوری بطور دوره ای است. کسانی که برای بازگرداندن سلطنت به ایران صحبت از نظام های مشروطه در اروپا میکنند نه درک درستی از مکانیزم تاریخی سلطنت در ابران دارند و نه درک درستی از تاریخ تحول نظامهای سیاسی در اروپا. کافیست نگاهی به طرفدران دو آتشه سلطنت در ابران کنبم تا ببینیم که شاه الله ه کمتر ازحزب الله متحجر نیست.
++++++++
با سلام
من ایران زندگی می کنم.(نمی دونم اینجای که توصیفش کردید کجاست)
کشوری که وقتی اسمشا میارند احساس غرور می کنم، احساس عزت.
این به این خاطره که ایران، ایرانه، مستقله، حرف واسه گفتن داره، ابر قدرتها (تهدیدش می کنند ولی) جرأت ندارند بخوان چپ نگاهش کنند.
اما من قبل از ایرانی بودنم، مسلمونم.
حاضر نمی شم یه کسایی بخواند بالا سرم حکومت کنند که بی دین اند. اون چیزی که الان هست ، چه خوب و چه بد ، اسلامیه .
اگه بدی داره مشکلی داره کاملا طبیعیه چون همیشه بوده و خواهد بود ولی دلیل نمی شه که اون مزخرفات بالا را بخوان دربارش بگن.
به امید پیشرفت روز افزون ایرن