تعارف را کنار بگذاریم؛ «آزادی اختصاصی مطبوعات»، جای دفاع ندارد!
سخن کوتاه! چه به هر نام و نشانی چه به این نام، بهدرازا نخواهد کشید که روزنامهی آسمان به صحنهی مطبوعات کشور باز خواهد گشت. ازاین بابت جایی برای نگرانی نیست. آنچه را سخن دراز باید، دفاع از اصل «آزادی مطبوعات» است، که جای خودرا به «آزادی اختصاصی مطبوعات» سپرده است. و البته این آزادی اختصاصی مطبوعات، تفاوت بسیار دارد، با «آزادی محدود مطبوعات» و یا «محدودیت آزادی در مطبوعات»؛ هرچند که مشمولان «آزادی اختصاصی مطبوعات» نیز، گاه در شمول برخی «محدویت»ها قرار بگیرند.
گذشته ازاین، میتوان به کانون هواداران گروه آسمان نیز خُرده گرفت که با بزرگنمایی داستان، و کوه از کاهِ موضوع برکشیدن، زبانبهزبان نیروهای پاییندستی طرف مقابل شدند و احتمالن سبب تاخیر در گشایش گرهی کار. وگرنه، روشن است که نقل خاطرهی یک شخصیت سیاسی وعلمی شناخته شده، و اشارهی او به «سرنوشت» ِ یک فراخوان اعتراضی در سالهای دور، چوبخط یک روزنامه از نوع آسمان را پر نخواهد کرد. گیرم مجالی دهد به تصفیهی برخی خوردهحسابها، یا بهانهای برای افزایش اجارهبهای چهاردیواری!
آیا واقعن دفاع از انتشار نشریات برخوردار از «آزادی اختصاصی مطبوعات»، دفاع از «آزادی مطبوعات» است؟ آیا در موقعیت حاضر، و در نسبت میان لایههای فاقد تریبون جامعه با حکومت مستقر، «یک صدا هم یک صداست»، و باید آنرا غنیمت شمرد و با آن آشنایی داد؟ اگر این «یک صدا»ی مغتنم، تصادفن روزنامهای باشد که در امتداد یک جریان رسانهای، به صراحت تمام در جهت دفاع از دولتنظام مستقر، به حذف و جعل و تعدیل، و انکار «اصوات» غیرمشمول مبادرت بورزد؛ میتوان به نام دفاع از آزادی مطبوعات به پشتبانی آن برخاست؟
ازاین منظر، روزنامهی آسمان یا هر نشریهی دیگری در ردیف آن، همان کارکردی را دارد، که هر انحصار دیگری دارد: قدرت و اختیار تعیین نوع و نرخ کالا! بنابراین و تا هنگام تشکیل انجمنهای حمایت از مصرفکنندهگان، با ابتنا به منطق قوانین ضد انحصار، میتوان تعارفات را کنار گذاشت و بیپروای انزوای رسانهای، از آزادی مطبوعات در برابر آزادی اختصاصی مطبوعات دفاع کرد، و چهارچوب این پایش و پیرایش اندیشه و فرهنگ را که سابقهی سیوپنجساله دارد، نمایان ساخت.
اظهارات اخیر مدیرمسوول روزنامهی آسمان، دریچهایست به تماشای این خطر. او که بنا به مواضع اظهارشدهاش در دفاع از خود، یکی از عناصر «مکتبی» دههی شصت بهشمار میرود، به صراحت اشاره دارد به آنکه در روز صدور فراخوان اعتراض به لایحهی(ضدانسانی) قصاص در سال شصت، خود یکی از مخالفان جدی آن بوده است. و لابد، چنانکه معمول این دسته از «مخالفان» در آن سالهای معروف بوده است، مخالفت خودرا حضورن و با بهکارگیری ابزارهای لازم، در میدان فردوسی و راستهی دانشگاه ابراز کرده است. حضوریکه به ادعای هاشمی رفسنجانی، پانصدهزارنفر حزبالهی، کار سرکوب اعتراضات مسالمتآمیز ۲۵ خرداد ۱۳۶۰را در مخالفت با لایحهی قصاص، به انجام رساندهاند.
سیودوسال بعد از آن روز تاریخی نیز، در مواضع دبیران روزنامهی آسمان، که به یک نسل بعداز مدیرمسوول محترم تعلق دارند، تفاوت چندانی جز در زبان و لحن و روش، دیده نمیشود. اگر آن لشگرِ نیممیلیونی در ۲۵ خرداد شصت، موجودیت «اپوزیسیون» ِ مخالف احکام قرونوسطایی را برنمیتابید و آنرا مانعی در راه استقرار«جمهوری اسلامی» میدانست و فرمان به حذف ایشان گرفته بود؛ امروز نیز این گردان مطبوعاتی وابسته به جیبهای گشاد فرماندههان لشگر نیممیلیونی دیروز، عریانتر و پوستکندهتر از گذشته، پایان دوران اپوزیسیون را جشن میگیرد و شادمانه در عبور از زلزلهی اعتراض همهگانی، تاریخ را به دوران قبل و بعداز پیروزیشان، تقسیم میکنند.
جای نگرانی نیست. مشکل روزنامه آسمان به درازا نخواهد کشید، مگر آنکه در هوشمندی پردهنشینانِ آموختهی نظام موجود، چندان دچار تردید شویم، که کارنامهی موفق چندماه گذشتهی آقایان را نادیده بگیریم. آنچه جای نگرانی دارد، آبرفتن خواستههاست. تعارف را کنار بگذاریم و شجاعت و صراحت را از دستاندرکاران گروه رسانهای آسمان بیاموزیم. اساسن چرا باید از آزادی اختصاصی مطبوعاتی دفاع کرد، که با بهرهمندی از موقعیت انحصاری خود، صدای دیگران را در جهت ترمیم پایههای ترکبردهی جمهوری اسلامی، مدیریت میکند؟