آخرین انتخابات، و یک صندلی خالی برای جنبش سبز!
چه آنها که خیال آزمایش دوبارهی صندوقهای رای را دارند، و چه آنها که بر طبل تحریم آن میکوبند، هیچکدام نابهجا نمیگویند و ناراست نیستند، هرکدام از این دوخط ناموازی و ناهمساز، در اوج ناامیدی و ناتوانی و نابهچاری است، که تن به گزینش دادهاند. اما واقعیت آنست که در وضعیت حاضر ودر نسبت با موقعیت موجود، رای دادن و رای ندادن، دو کنش همتراز به حساب آمده و تفاوت چشمگیری با هم ندارند و از هیچ کدام، نتیجهای عاید ساکنان وضعیت موجود نخواهد شد.
برای حکومت نیز فرق فارقی میان این دوگروه، که یکی از سر ناتوانی دست به سلاح فرسوده و خودکار تحریم میبرد، و دیگری از سر استیصال در صف سیاهیلشگران نمایشی به نام انتخابات قرار میگیرد، تا آخرین قطرههای امید بربادرفتهی خودرا، نذرعدم انتخاب کریهترین چهرهی نمایش کند؛ نیست. هیچکدام از این دو گروه، مشکل بزرگ وغیرقابل پایشی برای حکومت ایجاد نخواهد کرد.
این درست است که بزرگترین ضربهها بر پیکر حکومت موجود، در آوردگاه انتخابات، و از اصل و فرع و حواشی آن وارد آمده، و نتایج عینی برآمده از جریان برگزاری چند انتخابات گذشته، به مراتب از سرجمع تلاشها و مبارزات پراکندهی منتقدان و مخالفان، در کاهش اقتدار حاکمیت موجود دررتبهی بالاتری قرار میگیرد؛ اما در این مدت، حکومت توانسته است خاکریزهای میدان انتخابات را یکبهیک گشوده و همهی روزنههای موجود را مسدود سازد.
بنابراین تا گشایشی در فضای حاضر، اصل شرکت همهگانی درانتخابات نیز، به عنوان موقعیتی برای سیاستورزی، به سرنوشت کنش سالخوردهی تحریم دچار خواهد بود؛ و منتقدان و مخالفان، ناگزیر با بررسی امکانات و منابع و شناخت دقیق ظرفیتهای عمومی جامعه، باید که درجستوجوی بسترهای تازهتری برای تداوم جریان اعتراض باشند.
شاید برای آخرینبار باشد که درجریان برگزاری مقدمات یک شبهانتخابات، امکانی فراهم گشت تا نیروی اجتماعی عظیمی که در۲۵ خرداد ۸۸ پا گرفت، بتواند خودرا از پشت دیوارهای بلند نظامیامنیتی به نمایش بگذارد. این ولولهی نابهگاه اجتماعی از چنان ابعادی برخوردار بود، که حکومت را در هراس از خیزش دوبارهی مردم، وادار به پرداخت هزینهی گزافی کرد.
بدنهای که بدون سازماندهی و تبلیغات کافی، و درعین محدودیتهای موثر رسانهای، و در غیاب رهبری معین و یگانهای، توانایی خودرا در ایجاد یک حرکت اجتماعی، آنهم پیرامون شخصیتی ناموجه و نامحبوب نشان داد، میوهی جنبشی است که بسیاری به دلیل عدم شناخت کافی از جامعهی امروز ایران، دیریست که مجلس ختم آنرا هم چیدهاند. جنبشی که برخلاف میل برخی گروهها و شخصیتها، نشان داد که همچنان در زیر پوست سیاست ایران، چشم به فرصتهای نادر سیاستورزی دارد، و از شامهی حساسی نیز برخوردار است.
این نیروی اجتماعی سیال و منعطف را باید شناخت و باور کرد و پایدار نمود. اگر دو گروه از مردم را از جغرافیای سیاسی ایران متمایز کنیم، این بدنهی آموخته و پراکنده و موثر اجتماعی را، به روشنی خواهیم دید: نخست آنها که در هر شرایطی پای صندوقهای رای حاضر میشوند، و دیگر، آنها که در هر شرایطی انتخابات را تحریم میکنند!
انتخابات جاری ایران، ممکن است آخرین فصل از تاریخ برگزاری آن به شیوهی مرسوم باشد، اما حیات جنبش اجتماعی برآمده از انتخابات هشتادوهشت، به عنوان بزرگترین سرمایهی اجتماعی خواهان تغییر، تازه آغاز شده است، و بدون شک نقش اصلی را در آیندهی سیاسی ایران ایفا خواهد کرد. گروههای سیاسی منتقد و مخالف حکومت موجود، جز در همراهی کامل با مختصات این بدنهی اجتماعی، راه به جایی نخواهند برد. بنابراین ضروری است که ممانعت از اضمحلال آنرا در دستور کار خود قرار دهند. تشکیل وهدایت چنین نیرویی، در توان گروهها و سازمانهای مخالف موجود نیست.
«هرجا که گردهم آمدیم، یک صندلی برای جنبش سبز فراموش نشود!»
A reblogué ceci sur برگ افرا and commented:
Add your thoughts here… (optional)
خیلی خوب بود، هم با بغض خوندم و هم با تبسم. ممنون ارژنگ.
ممنون از دوست دیرین، و مشوق گرانقدر نویسندگان سهراه جمهوری
خيلي درست و باور پذير نوشتين حيف كه بايد خيلي منتظر نوشته هاتون بمونم .هميشه بنويسين و با ما باشين ممنون
سپاس دوست گرامی، تلاش خواهد شد که بیشتر در خدمت دوستان بزرگوار و سخاوتمندی چون شما باشیم.
«خيلي درست و باور پذير نوشتين حيف كه بايد خيلي منتظر نوشته هاتون بمونم .هميشه بنويسين و با ما باشين ممنون»
+++++++++++++++++ 🙂
ایضن:)