از «نان و شیر»، تا آزادی؛ به شرط چاقو!
م ماجرای تحریم «نان و شیر»، اگرچه در جلوداری اعتراضات دوران سیاه ِ «درد نان»، به جایی نرسید. اما آنقدر بود که بتوان، همچون نقطهی عزیمتی به آن نگریست؛ و آنقدر نیز هست که بشود، به ترازوی آن، به نقد حال پرداخت. و بیشتر از پیش دانست که عیب و علت کارمان در کجاست و چه آسان به واسطهی غفلتهای برآمده از نا آگاهی، سرمایههای اندک خود را بر باد داده و میدهیم، بیآنکه از آن اندوختهای بسازیم، تا به وقت نیاز، سرمایهی انباشته را، پشتوانهی آرزوهای بلندتر خود کنیم. و مهمتر از همه، بیگانگی تاریخیمان را با مفهوم «استمرار»، از خلال رفتارمان در برابر پدیدهی ناپدید ِ تحریم «نان و شیر»، بار دیگر به رخ بکشیم.
ه هیاهویی که به ناگاه درگرفت و تا مرز سرایش چکامههای حماسی و تحلیلهای محیرالعقول نیز پیش رفت؛ در نخستین روز از موعد تحریم، و همینکه معلوم شد آب از آب تکان نخورده است، فرونشست و به خاموشی گرایید. آنچنانکه نه کسی از چند و چونش گفت، و نه کسی از چرایی عقیم ماندنش پرسید. دریغ از خبری و اثری از پس آنهمه هیاهو. به عبارت دیگر، بدون آنکه به حساب سود و زیان و هزینههای تدارک این کنش اعتراضی رسیدگی شود، و ماندهای اگر میداشت به حساب سرمایه در گردش ادامهی اعتراضات منظور میشد؛ تحریم نان و شیر، با همهی شاخ و برگی که برخی از سر اغراض ویژه، برخی بی اندک درنگ و کنکاشی، و برخی بر اثر شور و هیجان ناگهانی به آن دادند، در سکوت کامل به بایگانی فرصتهای نیمسوز سپرده شد.
ج جای تردید نیست که تحریم روزانهی «شیر ونان»، چه آگاهانه و چه از روی تصادف، یکی از سنجیدهترین پیشنهادات اعتراضی، در تناسب با مجموعهی پیچیدهای از شرایط حاضر و موقعیت جنبش مدنی مردم ایران است. کنشی که ضمن دارا بودن قابلیت انعطاف، و درعین نمایش ترکیب ظریفی از اعتراضات «نانمحور»، با کنشهای مدنی مسالمتآمیز؛ دارای پوشش امنیتی نفوذناپذیری نیز بوده؛ و قابلیت آنرا دارد که با صرف کمترین هزینهی فردی واجتماعی، لایههای گوناگون جامعه را در میانمدت، پیرامون «منافعی مشترک»، مهیای کنشهای مدنی گستردهتری سازد.
ت تردیدی اگر بوده، که پایان بیحاصل کار میگوید که هست؛ در چگونگی به جریان افتادن آن است. تجربهی اخیر، بار دیگر نشان داد که بهغم شعارهای سطحی و خالی از پشتوانهی رایج در میان برخی گرایشات سیاسی نوکیسه، شبکههای اجتماعی در جامعهی متشتت و طبقهی متوسط ناهمگن ما، در غیاب محورهای پشتیبان و تکیهگاههای عمودی، حتا در صورت تشکیل، به کوشندگی و همگامی نخواهند رسید. از سوی دیگر چهرههای سیاسی واشخاص مدعی و سازمانهای سیاسی موجود نیز، چه منفرد، چه مجتمع، از نفوذ لازم برای به حرکت درآوردن لایههای اجتماعی و اتصال آن پیرامون چنین کنشی، برخوردار نیستند. چه خوشایندمان باشد، چه نباشد؛ تنها کسی که در چنین موقعیتی قرار دارد، میرحسین موسوی است، که امیدی به آزادی و اختیار عمل او نیست.
ب با نظر به آنچه که در شمار آمد، پیداست که اجرای چنین کنشی به عنوان نخستین مرحله از صورت جدید اعتراضات، صحنه، و لوازم صحنهی دیگری میطلبد. مشهورترین نافرمانی تاریخ با زمینهی اقتصادی، که به ابتکار گاندی و با تحریم مصرف نمک و به قصد شکاندن انحصار آن از سوی انگلیسیها رخ داد، و به راهپیمایی بزرگ او به سمت دریا انجامید، با یک گروه هفتاد و هشت نفره، و از یک نقطهی عزیمت مناسب آغاز شد. میگویند گاندی به عمد سرعت حرکت خود و گروه همراهش را به اندازهای کاهش داده بود، تا فرصت کافی برای انتشار خبر تا دوردستها باقی بماند. این ایستادگی بر یک خواستهی ملموس و فایدهمند برای طبقات فرودست جامعه، در تداوم خود، گروههای اجتماعی فرادست اجتماعی را نیز چنان به خود کشاند، که در شهرهای بزرگ کار تهیه و انتشار جزوههای تولید نمک، در میان آنان نیز رواج یافت.
گ گذشته از ایراد نخستین، که باید با کشاندن پای نهادها و شخصیتهای مرجع جامعهی مدنی، (همچون نویسندگان، هنرمندان و چهرههای برجستهی علمیاجتماعی)، به همگامی با تحریم، به جبران آن همت گماشت. انتخاب جغرافیای مناسب به عنوان نقطهی عزیمت، در کنار جدیت کوشندگان پیشتاز مبارزات مدنی، راه را برای رسیدن به نقطهی مطلوب، که احساس قدرت اجتماعی باشد، فراهم میکند. حرکت تاریخی گاندی که مبنای آن عدم پرداخت مبلغ ناچیزی به نام حق انحصار تولید و پخش نمک به انگلیسیها بود، نقطهی عزیمتش را در یک مزرعهی اشتراکی در احمدآباد قرار داد. اما در اندک مدتی، با امکانات محدود ارتباطی در سال ۱۹۳۰، سراسر شبهقارهی هند را در بر گرفت.
ط طبقهی متوسط برآمده از اقتصاد ناسالم نظام اسلامی، آنهم در شهری همچون تهران، بافت ناهمگنی دارد. پایهی منافع مشترک در این طبقه، به شدت لرزان است. در چنین بستری، همگامی با تحریمهایی از این دست، جز با مشوقهای پیرامونی، به دشواری صورت میگیرد. از سوی دیگر، رضایت نسبی طبقات فرودست، مانع از آنست که در مراحل نخستین، بتوانند مخاطب ِ همگامِ نافرمانیهای اقتصادی قرار گیرند. بنابراین نزدیکترین راه، قراردادن مرکز این نافرنانیها، در حاشیه است. نقاطی مانند آذربایجان و کردستان، که نوعی همدلی و همزبانی مشترک، فارغ از منافع متضاد طبقاتی در میان آنها موج میزند وهمواره در جستو جوی راهی برای ابراز است، جغرافیای مناسب این حرکت است. نخستین گامهای این صورت از مبارزه، تنها در بستری با حداکثر اشتراکات ممکن و میسر است.
ش شک نیست که اگر کوشندگان مدنی و شخصیتهای مرجع و سازمانها سیاسی، به اتفاق و پایداری تمام و بدون شتاب، از تحریم یکروزهی نان و شیر، در هر هفته و یا هر نوبتی که مناسب دانسته شود، در این حوزهها حمایت کنند، طولی نخواهد کشید، که امواج آن سراسر کشور را در بر خواهد گرفت.