نوریزاد، خاموش! گوشی برای شنیدن نیست!
مجال بر مقدمه نیست، التزامی هم بر این امر نیست. حقیقت روشن است، پانزده نامه نوشته شده، تا واژه به واژهی آن پرده از چهرهی پلیدترین حاکمیت حاضر جهان بردارد، و آنرا وادار کند تا گام به گام پلیدی وپلشتی خود را بیشتر و آشکارتر به نمایش بگذارد. مصائبی که بر سر نوریزاد و خانوادهاش آوار شده و میشود، تصویرگر حقیقت کریه و تلخیست که سرچشمه از بدسرشتی حاکمی میگیرد که در راس یک نظام توتالیتر قرار گرفته و هر چه هست و نیست را به انحصار خود درآورده است. قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی، رسانهای و پایگاههای روحانیت و مرجعیت شیعه. از تریبون نماز جمعه تا حوزههای علمیه در چنگ ضحاک زمان چون موم است و هر دم آنرا به هرشکلی بخواهد درمیآورد.
نامهی پانزدهم محمد نوریزاد و فریاد «آی آدمها»ی آن خبر از درماندگی و به تنگنا افتادنی میدهد، که بسی دردناک است. حکایت، حکایت جدالی است نابرابر. جدال مردی رنجور که با قلمی راستگو و کلامی نرمخو به جنگ درشتگویان و بدکردارانی رفته است، که تاریخ این سرزمین کمتر به خود دیده است. او در برابر مجموعهای از سازمانهای پیچدرپیچ، که پروایی ازهیچ دسیسهای ندارند و در قاموسشان فتوت، اخلاق و حقوق معنایی ندارد، و جز رسم و راه تقابل سخت و ناجوانمردانه نمیشناسد وغایت امر را بر تباهی و نیستی رقیب قرار میدهد، ایستاده است. آنچه مشروح است و پیشِ رو، تراژدی محض است. اکنون چنانچه موقعیت پدید آمده با بیتفاوتی مخاطبان روبه رو شود، و کاوه به جزای کردههای پیشین، به قربانگاه تنفرو انتقام برده شود و حکم به «نادیدهگرفتن»ش صادر شود، او را پیش پای ضحاک انداختهایم تا شکسته و خُرد شود. یونانیان در مورد تراژدی تعبیری دارند که به مذاق زخمخوردگان و مبارزان شیرین میآید. آنان معتقدند تراژدی مسبب وارستگی درونی و ضمیر آدمیست، و عامل برانگیختن نیروی حیات و سرزندگی در انسان. حال ما که داعیهی تمدن و پیشینه افتخارآمیزمان سقف فلک را میشکافد چه میگوییم ودر برابر این صحنهی تراژیک چه خواهیم کرد؟ مچاله خواهیم شد و سر به دیوار خواهیم کوفت، و آه از نهاد برمیآوریم، که « کاری از دستمان ساخته نیست!» و امیدوار به آنکه «دستی از غیب برون آید و کاری بکند!؟»
درنگ جایز نیست. خامنهای اکنون به جامعهی مخالفینش مینگرد که با یار پیشین او در یک جبهه میجنگند، اتحاد در چشم او، ابزار فروپاشی است. سنگر مدافعان خامنهای یک به یک فرو میریزد. همراهان به منتقدان و منتقدان به مخالفان تبدیل میشوند. سپهر عمومی بر حول یک محور متحد شده. فرضیه اصلاحات رنگ باخته و هردم از سپهرسیاسی ایران دورتر میشود. هدف تغیرات اساسیست و در این راه، مانع اصلی شخصِ مقام عظمای ولایت است. و هرکه دراین جهت گام بردارد، باید که یاری شود.
تقدس مقام ولایت مخدوش شده و آبرویش به باد رفته. بیشک خامنهای با فرورفتن در چنین مردابی، دست به هر کاری میزند. ضحاک پا را فراتر از آنچه تصور کاوه بود گذارده، خط قرمزی که آبروی خانوادگیست. او ابتدا گسست خانوادگی نوریزاد را نشانه رفته است، تا در نهایت منجر به گسست در جبههی مخالفانش شود. برای نوبتی دیگر، باز صفتی دیگر برای نظامِ حاکم، «جمهوری اسلامی پروندهساز و آبرو رُبا»، که همزاد نظام اسلامیست. منتظر بمانید، دلخوش نباشید که همین بود و بس، نظام چنان پردهدر و بیحیاست که به همسر صیغهای و برچسبهایی چنین کفایت نخواهد کرد. فتحالله امید نجفآبادی را که در خاطرتان هست؟ نماینده مجلس و از کارگزاران نظام اسلامی، اعدام به اتهام لواط به گناه دخالت در افشای مکفارلین! و اکنون، محمد نوریزاد، مشروبخوار و الکلی، دارای چندین همسر صیغهای، پروندههای اخلاقی و اقتصادی در جستجوی شهرت و…
نوریزاد حلقههای درونی نظام را نشانه گرفته. فروپاشی از داخل در جریان است و ظاهر نظام آراسته و مقاوم. تاکتیک همان تاکتیکی است که میرحسین موسوی و مهدی کروبی برگزیده بودند، افشای تبهکاریهای نظام اسلامی و بالاخص تاکید بر دستان آلودهی مردان سپاه پاسداران. افشای رسوایی کهریزک، که میزان اثربخشی و کارایی آن را باید با فشاری که بر کروبی وارد آمد سنجید. نشانه رفتن مستقیم شخصِ رهبری از سوی افراد شناخته شدهی بهظاهر منتقد (و در باطن مخالف) داخلِ نظام، راهیست که به پراکندگی حامیان نظام خواهد انجامید. هزاران صدای مخالف در اینسوی و آنسوی جبههی آزادیخواهی علیه ضحاک، به قدر یک شکواییهی رسواگر و در عین حال مشفقانهی کسی مانند نوریزاد اثر ندارد.
نوریزاد نمادی از مخالفان پیشین ماست. نخستینشان نیست که به سوی مردم بازگشتهاند و آخرینشان نیز نخواهد بود. او همراهان سابق خویش را بهتر از ما میشناسد. با ایجاد گسست در میان آنان مترصد یارگیری از جناح مقابل است. تاکتیکی که نظام را از درون فروخواهد پاشید. اتمام حجت او در نامهی پایانی، به معنای آنست که او دیده و یا شنیده که ظرف راس نظام پر شده و در آستانهی لبریزشدن است. وضعیت او اضطراریست باید به یاری او شتافت، تا آوازهی او و نامههایش، همچنان در میان وابستگان درجهی دوم نظام دست به دست شود. به هوش باشیم، مبادا نوریزاد مایوس از بیتفاوتی ما به خود بخواند: «نوریزاد خاموش، گوشی برای شنیدن نمانده است!»
یک پیشنهاد از این بنده حقیر به شما وبلاگ نویسانی که جان خود را در کمین چنگال های کودتاگران نگاه داشته اید
فکر می کنم باید صدایتان را به مردمی برسانید که گوششان تنها به رسانه های انگلیسی و آمریکایی بسته شده ، باید فریـــاد بزنید که روسیه ، انگلیس ، آمریکا دلشان برای مردم ایران هرگز نمی سوزد و رسانه هایشان برای اهداف انگلیسی ، آمریکایی است نه دلسوزی برای رسیدن به ایرانی آزاد ، دل سوزان واقعی در داخل و خارج وطن صدایشان را به سختی می توانند برسانند
تمام درد من این است که می گویند جنبش بی هدف ما بیشتر به فیس بوک پناه آورده اما وقتی در فیس بوک می گردی بیشترین عضویت را در یک صفحه پارازیتی آمریکای می بینی ، و در حال حاضر به دور از تمام تلخی های جامعه داغ ترین موضوع بحث پارازیتی علت خوب بودن علی کریمی است ، 1500 کامنت فقط برای اینکه که چرا علی کریمی خوبه . حالا در صفحه ای با آهداف آزادی خواهی ، تعداد عضویت یک دهم رسانه پارازیت آمریکایی ، موضوع یکی از مشکلات اساسی وطن . بعد از 2 روز تعداد کامنت ها به 20 هم نمی رسد آن هم نصفش یا فحشه یا مشاعره . چرا شعور سیاسی بیشتر مردم فـــقــط به رسانه های آمریکای و انگلیسی وصل شده ، کدام محبت و خوبی را از روسیه ، انگلیس و آمریکا دیدند ، اگه واقعا این رسانه آمریکایی دل سوز مردم ایران بود راه را به سمتی نمی برد که امروز 1500 کامنت برای علت خوب بودن یا شخصیت بی ادب و با ادب زده شود
نمی دانم چرا تعداد زیادی از شما وبلاگ نویسان و فعالان زیر شکنجه داخل زندان در حال مبارزه هستند اما بیشتر مردم تنها بی بی سی و صدای آمریکا را می شناسند. نمی دانم چرا عده ای از تمام حقارت هایی که برای وطن عزیز پیش می آید تنها کاری که می کنند فقط ساختن جوکه و خندیدن ، مثلا 3000 میلیارد از پول های دزدی شده ملت اعلام شد و در جامعه فقط سوژه ای شد برای جوک گفتن و خندیدن و ملت در صفحه پارازیت آمریکایی مشغول خنده و بحث در مورد شخصیت بد و بی تریبت بودند . چرا بعضی متوجه نیستند گوش دادن به رسانه خارجی باید با هوشیاری کامل باشد
* امروز چرا جنبش حرکتی نمی کند ؟ *جنبش سبز بعد از این همه روز چرا هنوز، هدفی را مشخص نکرده ؟ * جنبش بدون هدف چه معنایی دارد ؟ *چرا سعی نمی کنید مردم را در مقابل اهداف رسانه های خارجی آگاه کنید ؟ اگر تمام بالاترینی از مخاطبانش بخواهند در یک صفحه عضو شوند به چه تعدادی خواهد رسید ؟ شاید ارتباط با مخاطبانش مسیر راه آزدی را روشن تر کند .
این تیتر بسیار بد انتخاب شده و سنخیتی با موضوع ندارد. خواننده در نگاه اول گمان می کند نویسنده این مطلب می خواهد نوری زاد را بکوبد
آخه برادر آن یکی که سید علی گدا باشد، این یکی که سالها برای او چاپلوسی کرده را خوب میشناسد. سید علی میداند که مردم برای این دست بوسان سابق ولایت تره هم خورد نمیکند، پس بگذار هر چه دلشان میخواهد بگویند و بنویسند.
نگاه کن به این مردک نوریزاد یکی نیست از او بپرسد، خوب مادر به خطا مگر این رژیم امروز جنایت کار شده که شما یک شبه دشمن آن شدهاید!؟ این رژیم از روز اولش همین طور بوده حتی بدتر! یادتان رفته اول اَنقلاب همین تازه به دوران رسیدهها چطور شبانه روز آدم قصابی میکردند!
این تیتر بسیار بد انتخاب شده و سنخیتی با موضوع ندارد. هر کسی در نگاه اول گمان می کند نویسنده این مطلب می خواهد نوری زاد را بکوبد
سعیدجان، دوستی در فیسبوک نیز با شما همنظر بود و من نیز در آنجا چنین پاسخی دادم:«شاید حق با تو باشد حسین جان اما اگر تا پایان مطلب همراه باشی با من در انتخاب تیتر همنظر شوی» حال که شما تا پایان همراه بودهاید همچنان بر انتخاب بد تیتر تاکید دارید باید بگویم چشم سعیدخان، زین پس وسواس بیشتری به خرج خواهم داد
آدم نمي تونه هم طبال يزيد باشد وهم سقاي امام حسين.مردم دم خروس را باور كنند ياقسم حضرت عباس را.در نامه هاي نوري زاد خطاب به رهبر عزير است در صورتي كه كيست كه نداند تمام اين جنايتها از سر چشمه گل آلودى آب مي خورد به نام ولي فقيه.