اگر این خواستهها مشترک است- برچنین خواسته و مشترکی باید رید
تقریبا هیچ کدام از گروههای اپوزیسیون جمهوری اسلامی، چه از نوع برانداز و چه اصلاح طلب، لزوم وجود انتخابات آزاد را انکار نمیکنند. مجاهدین خلق برای رئیس جمهور خودخوانده شورای مقاومتشان یک پوستین حکومت موقت بردوختهاند و در نهایت میخواهند چنین انتخابات آزادانهای را برگزار کنند. سلطنتطلبان که امروزه سعی میکنند با تابلوی مشروطهخواهی پا پیش نهند، در انتخاباتی آزاد به دنبال تشخیص خواست مردم برا ی حکومت آینده هستند. دموکراتها و جمهوریخواهان، ملیگرایان و سوسیالیستها جملگی برگزاری انتخابات آزاد را سرلوحه طرح خود ساختهاند و در نهایت اصلاحطلبان و مدعیان دموکراسی دینی هم از انتخابات آزاد سخن میگویند.
شاید اگر تمام این همسخنیها را یک ناظر بیرونی ببیند، متعجب شود که پس چرا این گروهها چشم دیدن هم را ندارند، چون به ظاهر یک صورت مساله شفاف طرح شده و پاسخ بسیار سادهای از سوی گروههای مختلف برایش تدارک دیده شده که اتفاقا همه اینها چه با اعتقاد و چه از روی تظاهر این جواب ساده را به عنوان شعارشان برگزیدهاند و خواسته یا نخواسته (در شرایطی عادی) به لوازم آن پایبند خواهند بود. ولی سوال اصلی دقیقا این است که چرا این گروهها نمیتوانند چنین خواست مشترکی را با همدیگر دنبال کنند: خواست انتخابات آزاد را؟
به نظر میرسد در پس شعار شفاف انتخابات آزاد یک پسزمینه غیرشفاف وجود دارد که گروههای اپوزیسیون آن را از شعارشان حذف کرده و از شفافسازیش استقبال نمیکنند. در نگاه اول شاید سایهای که این پس زمینهها بر ایده انتخابات آزاد انداختهاند چندان کلیدی به نظر نیاید، اما گلوگاه نبود همگرایی بین گروههای مختلف اپوزیسیون را باید در همین پسزمینهها جست:
فرقه مجاهدین خلق پسزمینهای ذهنی را با رئیس جمهور شورای مقاومت ملیاش برساخته تا دولت موقتی را برای برگزاری انتخابات سراسری و البته آزاد تشکیل دهد. منطق آنها از همه آشکارتر است. آنها خود را لشکر خلق ایران میدانند که باید در یک درگیری نظامی مردم و دیگر گروهها را از بند استبداد «آخوندی» رهانیده و دولت موقتشان زمام امور را در دست گرفته و برای انتخاباتی آزاد برنامهریزی کند. این فرقه، اصولا هر گونه گشایشی را به پیروزی نخستین خود گره زده است.
اصلاح طلبان هم که عمدتا منظورشان از انتخابات آزاد، بازی درچارچوب قانون اساسی موجود است. عمده اعضای این گروه منتظرند تا جمهوری اسلامی آنقدر ضعیف شوند که از ترس سرنگونی به انتخابات نیمچه آزادی که برندهاش اصلاح طلبان باشند، رضایت دهد. متاسفانه اصلاحطلبان هیچ سقف مشخصی برای بازی در چارچوب قانون اساسی تعریف نکردهاند و از این رو به بن بست رسیدن بازی آنها در داخل جمهوری اسلامی به معنی مرگ آنهاست چون نه قدرت، نه جسارت و نه تصور بازی در خارج از این چارچوب را نداشته و ندارند.
مشروطه خواهان تعریف مدون و حقوقی از این پس زمینه ندارند، ولی مدل مفهومی آنان تقریبا مشخص است. وضعیت مطلوب آنان این است که جنبشی به رهبری شاهزادهشان شکل بگیرد و چنین جنبشی برگزاری انتخابات را مدیریت کند. غیر از این باشد یا در هیچ جنبشی حاضر نمیشوند و یا صرفا به کارشکنی میپردازند. پیروزی برای آنها در اوجگیری جنبشی تعریف شده که رهبری آن در انحصار شاهزاده باشد. شاهزادهای که قهرمان ملی شود و نهاد سلطنت را آنچنان تثبیت کند که هر نوع انتخابات آزادی نتواند خدشهای بر اقتدارش وارد آورد.
جمهوری خواهان که طیف گستردهای از لیبرالها، سوسیالیستها و ملیگرایان را تشکیل می دهند نیز، به یک پسزمینهی ایدهآل (لیبرال و سکولار) برای حرکت به سمت برگزاری انتخابات آزاد میاندیشند. شاید پسزمینهی این گروه از همه گروه های دیگر منطقی تر و امروزی تر به نظر برسد. اما حتی یک مدل مفهومی مشخص برای طی دوره گذار (دولت موقت، چگونگی انتخابات آزاد و ضمانت های لازم برای در نیفتادن به یک استبداد دیگر)، برای اجماع طرفداران تا کنون ارائه نشده است. مثلا معلوم نیست که اگر در انتخابات آزاد و یا رفراندوم مردم به یک مدل حکومت دینی دیگر و یا به مدل پادشاهی رای بدهند، و یا گروه های قومیتی خواستار جدایی شوند، ضمانت بازگشت ناپذیری استبداد و یا عدم تجزیه ایران چه خواهد بود. البته پس زمینه قطعی این گروه یکپارچگی ایران و سکولاریسم است. و به همین دلیل زیر بار فشار گروه های قومیتگرا، خودمختارخواه و از آن طرف دینگرایان نمی روند.
در این بین گروه های قومیتی تنها بستر مناسب برای برگزاری انتخابات آزاد را زمانی دست یافتنی میدانند، که پایداری حکومت مرکزی آنقدر تضعیف شود که بتوانند در انتخاباتی آزاد اهداف خود را دنبال کنند.
پارادایم اتحاد بین اپوزویسون را با مرزبندی های فعلی، و ارزشهایی که هر کدام را در جایگاه فعلیشان زمینگیر می کند، باید فراموش کرد. چنین طرحی هیچ گاه کلید نخواهد خورد. اما می توان طرحی نو درانداخت. تنها فرصت موجود هم گویا همین شعار انتخابات آزاد است. شاید کار کردن روی این شعار و نه شعار «اتحاد»! روزنه ای را بگشاید که زمینه را برای اجماع بر یک چشم انداز مشترک فراهم سازد
شما در مقاله تان طوری از سازمانها و نظرات انها نوشته اید که انگار انها مرتکب جرم و جنایت میشوند اگر نظرات مربوط به خود را داشته باشند. باید توجه داشت که شما و ما از یک کشور صحبت میکنیم نه از یک گروه چند نفره. این بدین معناست که یک مملکت شامل گروها، و طبقات و لایه های مختلفی است. هر طبقه و گروه و یا لایه مختصات و مشخصات مربوط به خودش را دارد. این قانون اجتماعی در تمام دنیاست. در نتیجه، انتظار داشتن از اینکه همه سازمانها و یا احزاب و یا گروهای اجتماعی مربوط به این طبقات یک سخن بگویند اشتباه است. و این هم یک نکنت منفی ابدا نیست. دمکراسی هنر تعامل و بحث و گفتگو و در نتیجه جدال سیاسی همیشگی است. انتخابات آزاد برای همان است که این گروها خود را و سیاستشان را به مردم عرضه کرده تا مردم خود انتخاب کنند. من با نظر شما موافقم که همکاری بر سر بوجود اوردن شرایطی برای اجرای انتخابات آزاد میتواند زمینه را برای ایجاد یک پلتفرمِ اتحادِ استراتیژیکی ایجاد کند. پیروز باشید.
DOOSTE AZIZ AZ TAMMAME GOROOHA ENTEGHAD KARDID VA IRAD GEREFTID, VALI ROSHAN NASHOD KE KHODEH SHOMA INNEVASHTEHA RA ERAEH KARDID CHE MEKHAHID VA CHE RAHE HALLY DARID
KHODEH SHMA HAM MESSLEH DIGARAN CHESHME DIDAN RAGHIB RA NADARID , VA IN FARHANGEH MA IRNIHAST KE BARAYEH MOVAFAGHIYAT TANHA YEK RAH MEDANIM VA ANHAM TAKHRIBEH RAGHIBAN MEBASHAD, VA ANHAM TA BE ANHAD KE HAZERIM KHODEMAN HAM NABOOD SHAVIM VALI DAR ZEMN RAGHIBAN HAM HAZFF SHAVAND,
VA IN BAZZY TANHA YEK BARANDEH DARAD ANHAM HOKOOMATEH AKHOONDY AST ,IN FARHANGE MA MEBASHAD ,VALI SHOMA BEBINID HAMIN IRANIHA VAGHTY MOGHIMEH KESHVARHAYE KHAREJY HASTAND AKSARIAT MOVAFAGH VA NAZDEH KHAREJIAN MOREDEH EHTERAM , VALI BEYNEH KHODESHAN DOBAREH HAMAN JARIANE TAKHRIB KARDAN EDDAMEH DARAD ,,,,,,,,,
KHOLASSE BEGAM IRANI BARAYEH IRANI ARZESH GHAEL NIST