جمهوری اسلامی، 13 آبان و آغاز پروژهی جاسوسسازی!
صبح روز ۱۳ آبان ۱۳۵۸، نه از بیت آیتاله خمینی و نه از حلقهی حامیان دولت موقت، هیچکس خبر نداشت که قرار است جماعتی دانشجو به رهبری موسوی خوئینیها، به حریم دیپلماتیک آمریکا در ایران حمله کنند، و با فریادهای مرگ بر امپریالیسم و اللهاکبر، چفتوبستِ سفارتخانه را به زور کلنگ و تیشه از هم باز کنند. و به اصطلاح سفارت را «تسخیر» کنند. البته پیش از این نیز یکبار در همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب ۵۷، به سفارت آمریکا حمله شده بود؛ آن هم توسط «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران»، که به دلایلی با وساطت ابراهیم یزدی ختم به خیر شد. اما اینبار ماجرا شکل دیگری به خود گرفت. پس از حرکت انقلابی-آنارشیستی گروهی موسوم به «دانشجویان پیرو خط امام»، خمینی به فاصلهی کمتر از ۲۴ ساعت دو رویکرد متفاوت از خود نشان داد. در ابتدا خطاب به ابراهیم یزدی گفت: « اینها که هستند؟ زود بریزیدشان بیرون» … اما فردای آن روز، خمینی از آن رویداد به عنوان «انقلابی جدید» یا «انقلاب دوم» نام برد.
پروژهی بزرگ و از آسمان رسیدهی سران نظام اسلامی آغاز شد. پروژهای به ظاهر ۴۴۴ روزه، و در باطن به درازای عمر نظام اسلامی. پروژهای نه به نام «بحران گروگانگیری» یا «تسخیر لانهی جاسوسی» بلکه به نام پروژهی «جاسوسسازی». در آغاز ۶۶ نفر به گروگان گرفته شدند و از آنان به عنوان جاسوس نام بردند، طولی نکشید که چندتن از خودیهای جمهوری اسلامی و از همان دستاندرکاران نظام نیز به حلقهی جاسوسان اضافه شدند. عباس امیرانتظام از این دست، و برجستهترینشان بود. او که چندباری به دستور دولت موقت و در اجرای وظایف سازمانی خود، در محل سفارت ایران در سوئد با مقامات آمریکایی مذاکره کرده بود به عنوان جاسوس شناخته شد و به دست آنان دستگیر و محبوس شد.
اکنون پس از گذشت ۳۲ سال از آن روزها، همچنان تداوم پروژهی جاسوسسازی و جاسوسنمایی برقرار است. پروژهای که با بیتجربهگی خطِ امامیها کلید خورد و اینک دامن خودشان را گرفته است: عباس عبدی از پایههای اصلی اشغال سفارت در ۱۳ آبان ۵۸، در سال ۸۱ ، به اتهام «جاسوسی» به همراه دو تن از همکارانش در موسسه پژوهشی آینده دستگیر و چند سالی به زندان افتادند. چندتن دیگر از پیشروان حمله به سفارت آمریکا از جمله محسن میردامادی، سعید حجاریان و بهزاد نبوی نیز امروز به جرم «اقدام علیه امنیت ملی» و «ارتباط با بیگانگان»، در زندانهای جمهوری اسلامیاند. سعید حجاریان اعترافات خود را در دادگاه انقلاب به دست سعید شریعتی میسپارد، و شریعتی موبهمو و نکتهبهنکته روابط حجاریان با بنیادهای حامی صهیونیسم را ذکر میکند!
امروز نیز داستان همچنان ادامه دارد. سعید جلیلی، در جمع مردمی که به تجلیل از بالا رفتن از دیوار و شکستن قفلهای سفارت نشسته بودند، با یک کیف سامسونت و دو زونکن در صحنه ظاهر میشود و از«صد سند» جاسوسی رونمایی میکند… و این داستان هرچند به روزهای پایانی خودش نزدیک میشود، اما همچنان ادامه دارد.