آوازه خوانی شبانهی خامنهای در کوچهباغهای ترس!
امسال ما در آخر سال، انتخابات را داريم. انتخابات هميشه در كشور ما تا حدودى يك حادثهى چالشبرانگيز است. اگرچه در مقايسهى با انتخاباتهائى كه در بعضى از كشورهاى دنيا – چه كشورهاى به اصطلاح پيشرفته، و چه بعضى از كشورهاى ديگر – برگزار ميشود، كه تويشان چه خباثتها، چه خيانتها، چه درگيرىها، حتّى چه كشت و كشتارها اتفاق مىافتد، بحمدالله اين حوادث در كشور ما نيست.
این جملات تنها میتواند گفتههای کسی باشد که هنوز ۲۴ ساعت از کودتای انتخاباتی نگذشته، و حتا پیشتر از مهر تایید شورای نگهبان، به محمود احمدینژاد تبریک میگوید و از طرف خودش غائله را تمام شده میداند و ختم کلام!
خامنهای خوب میداند که در خیابانها و کوچههای شهر چه میگذرد. مشاورین او، لحظه به لحظه گزارش میدهند که موج اعتراض مردمی در همان ساعات پس از انتشار اولین نتایج بر گرداگرد ساختمان بلندبالای وزارت کشور حلقه زدهاند، چماقداران آنها را عقب نشاندهاند.دستههای اولیه معترض در توانیر و عباسآباد تشکیل شده بود. شهر در همهمه و در آستانهی بلواست. رژهی نیروهای امنیتی آغاز میگردد، باطومها عیان میشوند و اولین ضربات فرود میآیند. سپیده سر نزده طبقات منفی وزارت کشور مملو از فعالین مدنی، روزنامه نگاران و سیاسیونی است که سربازان خامنهای، نیمه شب آنان را از خانه بیرون کشیدهاند و در آنجا حبس کردهاند. مردم عادی فعلن به نزدیکترین بازداشتگاهها، عشرتآباد و شاپور سپرده میشوند. بند «دو-الف» آب و جارو میشود. ششلولبندها فراخوانده میشوند و رسمن شیپور جنگ به صدا در میآید.
خامنهای بازهم عجولانه همانند همان تایید زودهنگام انتخابات، دست به کار تبلیغ انتخابات میشود و خدا را شکر میکند و تلویحن متضمن میشود که بحمدالله در این خاک، همچون کشورهای خبیث و خیانتکار، کشت و کاری اتفاق نمیافتد پس با خیال راحت در انتخابات شرکت کنید!
عجب پوست کلفتی است، اصلن به روی خودش نمیآورد که به گفته همان سردار قالیباف که پشت سرش به نماز ایستاده، چند میلیون نفر از امامحسین تا آزادی حماسه آفریدهاند. انگار در خاطرش نیست تصاویر مردان اسلحه به دست را بر فراز پایگاه بسیج و مسجد لولاگر. یادش رفته کهریزکی را که به دست مجتبا اداره میشد، ناچار پس ازافشاگری مهدی محمودیان دستور پلمب داد. انگار باید بنشیند و یک بار دیگر دستنویس خطبههای ۲۹ خردادش را مرور کند، آنجا که گفته بود: «زورآزمایی خیابانی کار درستی نیست، از همه میخواهم که به این کار خاتمه دهند.» یا آنجا که: «کسانی که بخواهند برای اصلاح ابرو چشم را کور کنند «مسئول هر خونی که ریخته شود هستند.»
دلیل این همه تناقض چیست و کجاست؟ پیری است و درد فراموشی، یا به کوچهی علیچپ زدن که در مملکت اسلامی «همه چی آرومه»!
خلاصه پیری است و هزار درد، بیچاره از دو سال پیش، ترسوتر شده. حق هم دارد، آدمیزاد خودش را همواره در قالب همسانانش تصور میکند، اکنون خامنهای نیز به همین درد دچاره شده. تصویر پاسخ گویی در محفظهای مشبک و فولادین که حسنی مبارک را در آن خواباندند، یا قذافی دربهدر را که به جستجوی سوراخ موش افتاده رهایش نمیکند. او از «زورآزمایی خیابانی» که هیچ، از هر حضور خیابانی دیگری نیز هراس دارد، جان برکفانش افتادهاند به دنبال چند جوان که در فیسبوک قرار میگذارند تا بر سر میدان، لنگ به دست به کودکان کار کمکی کنند. حالا حسابش را بکنید این پیر درمانده و فرتوت چطور حضور خیابانی پس از انتخابات را تاب خواهد آورد؟ از قشون کشی خسته شده، میخواهد در آرامش سر به بالین گذارد و ولایتعهدی مجتبایش را جشن بگیرد. نمیخواهد پسرش عاقبتی چون پسر حافظ اسد داشته باشد.
فراخوان 4 روز مانده به انتخابات برای تغییر قانون اساسی.هر روز از ساعت 4
هر کدام از شما قادر است یک کشور را تغییر دهد.با ایمان قطعی به این مساله از همین امروز شروع کنید.
در جاهایی مثل بالاترین بازگو نکنید