بوی تعفن بدحجابی يا دُم خروس گيسوپرستی
هفتهی گذشته فيلمی از برنامهی آپارات بیبیسی فارسی پخش شد با نام «تولدت مبارك» ساختهی فرشتهی پرنيان. داستان فيلم كه در نظام مقدس جمهوری اسلامی رخ میدهد داستان يك دختر دبيرستانی است كه میكوشد در روز تولد دوستپسرش بزرگترين آرزوی او را برآورد و موهايش را به پسر نشان دهد! كوششی كه البته با ناتوانی دختر در برداشتن روسریاش به انجام نمیرسد و پسر را آرزو به دل و ناكام به جا میگذارد.
جالب اين جا است كه در همان روز، احمد خاتمی عضو هیات ريیسهی مجلس خبرگان رهبری، عضو جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم، عضو شورای عالی مجمع جهانی اهلبیت و امام جمعهی موقت تهران در اولین کنگرهی کشوری شهدای امدادگر چنين میگويد:
در حال حاضر در تمامی بیمارستانها، خیابانها، پارکها و مراکز عمومی بوی آلوده و متعفن فرهنگ بدحجابی و بیحجابی پیچیده است. امیدوارم کسانی که هنجارشکنی میکنند متنبه شوند و بدانند بیحجابی آنان دهنکجی به خون شهداست. بهصراحت میگویم هر چه در این وضع غیرخدایی بدحجابی و بیحجابی دمیده شود، تلاش در کمرنگ کردن فرهنگ شهادت است.
همكناری دو رخداد بالا پيامدهای دردناك و طعنهآميز حجاب زوری بر سه گروه مردان و زنان و حكومتيان را بهخوبی نشان میدهد:
در ديگر كشورهای جهان، موی زن جایگاه ايدئولوژی رسمی حكومت نيست و دلالت و معنايی بيش از اندازه ندارد، پارهای از پيكر است همانند ديگر پارهها. موی زن آزاد است تا در برابر چشم همگان، همان باشد كه هست و نه يك برساختهی خيالين ناديده و گرهخورده با آرزوها و ناكامماندگیها. گيسوی رها از دلالتهای ايدئولوژيك گيسويی رنگارنگ و گونهگون است و از آن، درست به اندازهی ديگر پارههای تن، میتوان بهره گرفت برای زيبانمايی و خودنمايی خويش.در كشور ما اما حجاب زوری سیساله روان فردی زنان و مردان و روان جمعی جامعه را پريشان و مشغول كرده است.
در پی حجاب زوری، مردان ايرانی (حتا مردان بیتفاوت در برابر دين) عمومن به هنجارهای اجتماعی نوپديد آلوده شدند و موی زن را با غرور و غريزهی خود گرهی سخت زدند. در اين هنجارهای برآمده از دين رسمی، موی زنان خويشاوند قلمرويی شد برای بيان و استوار ساختن برتری جنسی مردان خانواده تا به نهيبی به زير چادر و روسریاش بخوانند. موی زنان بيگانه اما اُبژهای شد برای چشمچرانی و حظ جنسی و همان مردانی كه زنان خانواده را به پوشاندن مو فرامیخواندند از گوشهی چشم به طرهای يا رشتهی گيسوی زنی زل میزدند كه از روسری بيرون افتاده بود. هر دو سوی اين روند، فرمان به پوشاندن مو و نگاه دوختن به مو، همچون دو سر يك دور باطل مايهی پیگرفتن و فزونیيافتن يكديگر شدند. و اين چنين بود كه موی زن برای مرد ايرانی اين روزها به يك مسالهی بغرنج بدل شد و وظيفهی بر باد دادن ايمان پارسايان و پرهيزكاران را بر دوش گرفت. نمونهی اعلای اين مسالهی بغرنج را در همين فيلم «تولدت مبارك» میبينيم كه ديدن موهای دختری میشود بزرگترين آرزوی يك پسر ايرانی و دلخواهترين هديهی تولدش. دردناك است.
جای گفتن ندارد كه زنان بيش از همه از حجاب زوری جمهوری اسلامی گزند ديدند و وادار شدند پوشش خود را با فرمان حكومت دينی همخوان كنند و نه مثلن با گرمای طاقتسوز تابستان. حجاب زوری در كليت خود پيكر زن را به بند كشيد و از اين رهگذر موی زن را برای خود زنان نيز به مسالهای بغرنج و پروبلماتيك بدل كرد. موی زنانه ابزاری شد برای پيكار زنان با زورگويی حكومت. از قمری ناگهانی كه اندكی پس از جنگ «در كاكل زنان حرم» سربرآورد تا به امروز كه موی زنان، چموش و سر به هوا، از هر فرصتی برای سرك كشيدن از زير پوشش نازكی به نام روسری بهره میجويد، موی زن در مقام يك دال غنی كاركردهايی فراتر از توان و نازكای خود پيدا كرده است. دور باطل بيرونانداختن و پنهان كردن مو زير روسری، گشت ارشاد و امر به معروف ماموران هيز، همه و همه از حوصلهی تنگ گيسوی زن بيرون است آنچنان كه بيرون انداختن همهی گيسوها در خيابانهای شهر و حس وزيدن باد در لابهلای رشتههای مو بشود يكی از بزرگترين آرزوهای زنان و دختران ايرانی. دردناك است.
در نگاه نخست به نظر میرسد حكومت بزرگتر و فراتر از اين محدوديتهای اعمالشده بر موی زن باشد اما راست اين است كه جمهوریاسلامی بزرگترين بازندهی اين حجاب زوری زنان بوده است. گذشته از چهرهی خشنی كه اين حكومت با سركوفتن زنان از خود به جا گذاشته، گره خوردن دوام و بقای اين حكومت با تار موی زنان بزرگترين نقطهضعف آن شده است. از ادعاهای بزرگ روزهای نخست انقلاب برای تغيير بنيادين ارزشهای انسانی و كارخانههای آدمسازی رسيدهايم به اين جا و امروز كه گيسوی زن فتيش زمامداران، و «حجاب اجباری زنان بند ناف جمهوری اسلامی» شده است. پاييدن موی زنان و چوب در دست گرفتن برای بروننجهيدن آن شده است بزرگترين وظيفهی اخلاقی حكومتی كه میخواست الهامبخش مستضعفان جهان باشد و انقلابش را به همهی جهان صادر كند اما هماكنون اندازهی فساد اخلاقی و اداری و اجتماعی آن از يك كشور ميانمايهی بیادعا هم فزونتر است.
موی زن تاب اين همه كژ و كوژبينی را ندارد. موی زن تنها يك پاره از پيكر يك انسان است كه بی هيچ دليل منطقی در اين حكومت به بند كشيده شد و معناهايی فزونتر از گنجايش خود يافت. موی زن را بايد از چنگال اين گيسوپرستان بيرون كشيد.
من اولین باره که میام این وبلاگ. مطلب بسیار خوبی بود. دلم میخواد برای دیگران هم بفرستم. اما نمیدونم چطوری؟ لطفا راهنمایی کنید.با سپاس.
سپاس از نگاه مهربان شما. برای زحمتی كه میخواهيد بكشيد كافی است كه نشانی اينترنتی بالای اين نوشته را بفرستيد برای دوستانتان.
حجاب و تحمیل سایر محدودیتهای جنسی مساله استراتژیک حاکمیت است . آزادی جنسی و برآورده شدن نیازهای اولیه جوانان در این زمینه راه را برای اندیشیدن به نیازهای متعالی تر و عمیق تر همچون نیاز به رفاه اجتماعی و یا نیاز به انتخاب روش زندگی و اداره جامعه باز میکند و حاکمیت را به چالشهای مهمتری مبتلا میکند از همین روست که برخی از به اصطلاح نظریه پردازان حکومتی مساله جنسی و شور جوانی را یکی از علل اعتراضات سال 88 میدانند
ای دروغ گو شماها که زیر خواب آمریکا بودید و هستید و خواهید بود همین شماها هستید که جوانان پاک ایرانی را به فساد و تباهی می کشید اگر شما روسپی و فاحشه هستید چرا این صفت کثیف خودتون رو به جوانان پاک ایران منتقل کنید مرگ بر تو وامثال تو فرزند شیطان و مرگ بر آمریکا