ترس از فرماندهی سپاه در خط امام – سيد خندان؟
نوشتهی فرخ توازن
چندی است که مذاکرات پشت پرده برای حذف احمدی نژاد و تیمش نهایی شده است. از این رو لازم است همزمان با این اتفاق و برای پر کردن خلا قدرت ناشی از آن، سهمیهی گروههای مختلف برای مجلس آینده نیز بهسرعت تعیین شود.
حذف احمدینژاد به هر دلیلی که صورت گرفته، مانع از آن شده است که اقتدارگرایانی که پیش از این زیر سایهی احمدینژاد بیتوته کرده بودند سهمیهی اکثریت مطلق را بدست آورند. خطبندیها آنقدر مبهم است که در لایهی بعد از تیم احمدی نژاد، معلوم نیست نیروها متمایل به او هستند یا متمایل به خامنهای. با این وجود اقتدارگرایان و حزب نظامیشان قول ریاستجمهوری آینده را ستاندهاند. آنها باید تا دوسال آینده خود را بازسازی کرده و خط و خطوط خود را با محافظهکاران شفاف کنند و سرسپردگی تام و تمام خود را به ولایتفقیه نشان دهند.
نگرانی عمده از آن بخش از نیروهای لباسشخصیشدهی سپاه است که تا کنون در رکاب احمدینژاد فعال بودند و ممکن است با دست و دلبازیهای تیم احمدینژاد، پایشان لرزیده باشد. وگرنه از نیروهای یونیفرمپوش سپاه، نگرانیای وجود ندارد. قالیباف، به عنوان نماد اجرایی این گروه، نیز موظف شده تا در همین راستا خود را بازسازی کند. انحراف او البته با سپاهیان دور و بر احمدینژاد متفاوت است. او طی این سالها نزدیکی محسوسی با جریان تکنوکرات و هاشمی داشته و این نزدیکی را بیش از هر زمانی در جریان انتخابات هشتاد و هشت شفاف کرده بود. در همین راستا چند ماهی است که بازوهای اجرایی قالیباف در شهرداری تهران جای خود را به مهرههای توصیهشده از جانب بیت رهبری میدهند.
اما برنامهی مجلس نهم متفاوت است و برای حذف احمدینژاد نیاز حیاتی به همراهی محافظهکاران دارد. در فضای مبهم پس از حذف تیم احمدینژاد، محافظهکاران خواهند توانست به هم ریختگی اردوی اقتدارگرایان را جبران کنند و از این رو در مجلس آینده، این جناح سهم عمدهای خواهد یافت. خود جناح محافظهکار اما زبانش بیش از همیشه دراز شده و سهمیهی مطلق را میخواهد. اما خامنهای در برابر این درخواست مقاومت میکند و برنامهی جدی برای جلوگیری از شکلگیری یک اکثریت مطلق توسط همجناحیهای سابقش دارد. برنامهی او این است که تمام کسانی که خود را از او کمتر نمیشمارند و روزی روزگاری ممکن است زبانشان دراز شود، هیچ وقت قدرت تعیینکننده نیابند. از این رو لازم است که جناح محافظهکار اکثریت مطلق را در مجلس نداشته باشد.
در چنین فضایی که خامنهای تمایل ندارد هیچ کدام از زیرمجموعههایش اکثریت مطلق شوند، به حضور یک اقلیت اصلاحطلب برای برقراری تعادل بین این جناحها بیش از هر زمانی محتاج گشته است. چنین احتیاجی در سخنرانی چهارده خرداد او نمود یافت. هاشمی و خاتمی بدین نکته پی بردهاند. از این رو تلاش میکنند که از شکاف به وجود آمده برای بازسازی جایگاه و موقعیت قبلی خود در حاکمیت استفاده برند. خامنهای از یک طرف به آنها نیاز دارد و از دیگر سوی، نمیخواهد به آنها میدان بدهد. بنابراین در جواب پیغام و پسغامهای خاتمی و هاشمی، فرماندهی سپاه را روانه میکند تا کمسابقهترین دخالت شفاف و روشن یک نیروی ارشد نظامی در رقابتهای سیاسی رقم بخورد. این اظهارات فرماندهی سپاه فقط یک معنی دارد: هاشمی و خاتمی فکر نکنند که میتوانند با استراتژی خودشان در بازی خامنهای وارد شوند. آنها اگر به دنبال بازسازی موقعیت خود در نظام هستند، باید در زمین خامنهای بازی کنند. او به همین صراحت که خط قرمز بنیانگذار جمهوری اسلامی را نقض میکند میتواند هر نوع توافقی را هم نقض کند پس بههوش باشند تا فرصت موجود برای بازسازی اعتبار از دسترفتهشان در حاکمیت را دگر بار از دست ندهند.
در این بین اما تصمیمگیری برای هاشمی و مخصوصن خاتمی دشوار است و موقعیت هر دو دشوار شده. آنها یا باید هر نوع حضوری را در حاکیمت به کناری نهند و خانهنشین شوند و یا در صورت اصرار بر حضور در حاکمیت جمهوری اسلامی، به این وضعیت تحقیرآمیز تن دردهند. صرفن هم منافع شخصی نیست. پای محاسبه که بنشینند هزاران مورد خودنمایی میکند: احتمال مرگ خامنهای، احتمال استفاده از شکاف بین طرفداران خامنه ای و هزاران احتمال دیگر. آن طرف قضیه هم دوستان سابق و افکار عمومی انتظار دیگری از آنها دارند و هیچ توانی هم برای توجیهشان وجود ندارد. بازی در زمین خامنهای و با قواعدی که او برقرار کرده جز فضاحت برای هاشمی و خاتمی چیزی در پی نخواهد داشت و آنها را به دست خودشان نابود خواهد کرد.
اگر این دو در محاسباتشان به حضور در حاکمیت رسیدهاند باید با بازی مستقلی وارد گود شوند. اصلن هم لازم نیست که این بازی، پیچیده و مبتنی بر پیششرط و غیره باشد. تنها کافیست که در قبال افکارعمومی و دوستان سابق و دربند خود رویکردی صادقانه در پیش گرفته و همزمان خامنهای را هم به بازی بگیرند. راستی چه میشود خاتمی، هاشمی رفسنجانی، سید حسن خمینی، انصاری و دیگران نامهای به خامنهای بنویسند و عزل سردار جعفری را به خاطر زیر پا نهادن وصیتنامهی خمینی خواستار شوند؟ وقتی هزینهی دفاع از امام و خط امام را میپردازند، حق خواهند داشت که از این سرمایهی سیاسیشان استفادهی مناسب کنند و مگر قرار است به بازی گرفتن خامنهای چیزی جر همین کارها باشد؟