«اصلاحطلب» بودن يا طالب اصلاح بودن؟ مساله اين است
سخنان تازهی مجتبا واحدی بحثهای زيادی را برانگيخته است، بهويژه آن جا كه بهصراحت میگويد «اصلاحطلب» نيست و دليلی برای شركت در انتخابات آينده نمیبيند.
گروهی بر او خرده گرفتهاند كه از نام «سخنگوی كروبی» سوءاستفاده كرده و تريبونی يافته برای بيان نظرات شخصی. اين ايراد وارد نيست به اين دليل كه آقای كروبی (چه حالا و چه هر زمان ديگر) خواهد توانست مجتبا واحدی يا اين بخش از سخنانش را از خود نداند و گمان نمیكنم كه حكومت (حتا در حبس خانگی هم) جلوی اين كار او را بگيرد. از اين گذشته، طنز كار اين جا است كه گروهی گمان میكنند كروبی كه با صراحت لهجهی بسيار، پيشگام اعتراضات جنبش سبز و افشاگر تجاوزهای جنسی در زندانهای رژيم بوده و خودش و فرزندانش كتكها از عمال اين رژيم خوردند و فحشها شنيدند و خانهی مسكونیشان را ناامن ديدند نظری جز نظر مجتبا واحدی میتواند داشته باشد و موافق شركت در انتخاب است! يعنی میفرماييد كروبی كه چهار ماه است در حبس خانگی است و صدا و تصويرش در اين نظام قدغن شده، كروبی كه در يكی از آخرين گفتگوهايش پيش از حبس خانگی گفته بود ديگر نه چيزی از جمهوريت نظام باقی مانده و نه از اسلاميت آن، هم اكنون با شركت در انتخابات مجلس موافق است؟ مگر در اين مدت سه چهار ماهه چه تغييری در فضای كشور رخ داده است؟ آيا عفو عمومی اعلام شده؟ متجاوزان و مسوولان خطاكار كيفر ديدهاند؟ سران جنبش و سياسيان زندانی آزاد شدهاند؟ از خانوادههای قربانيان اعتراضات دلجويی شده است؟ به وجود تقلب در انتخابات و يا ستمكاری پس از آن اعتراف شده؟ چه اتفاقی جز اجازهی چاپ به چندين روزنامه و نشريه رخ داده كه نشان از پذيرش و آمادگی حكومت برای اصلاح باشد؟
نگاهی به اتفافات كشورهای منطقه نشان میدهد كه راه و رسم اصلاحپذيری اين گونه نيست. شاه مراكش با ديدن نشانههای اعتراض عمومی تغيير قانون اساسی را پيشنهاد میدهد و داوطلبانه از اختيارات خود میكاهد. زمامداران بحرين هم گفتگو با گروههای مخالفان را در دستور كار قرار میدهند و چشم در چشم بزرگترين گروه شيعهی مخالف رژيم میشوند. در كشور ما هيچ اراده و عزمی برای مصالحه و آشتی ديده نمیشود اما گروهی كه ميراثخوار واژهی «اصلاحطلب» شدهاند گويا (با پيششرط و بدون آن) برای شركت در انتخابات اعلام آمادگی كردهاند.
مشكل كار همين جا است كه انگار در ادبيات سياسی جمهوری اسلامی، «اصلاحطلب» مثل يك برند (Brand) يا نام تجاری رفتهرفته از معنای راستين خود تهی شده و به گروهی اطلاق میشود كه بدون هيچ خواست روشن و شفاف اصلاحگرانه، تنها خواهان بازگشت و ماندن در كشتی نظام هستند و تنها به دلايل داشتن خاطراتی نوستالژيك از سالهای دور يا داشتن دوستان و آشنايانی متفاوت، در گروه متفاوتی به نام «اصلاحطلب» جای گرفتهاند. وقتی پیگيری خواستههای اصلاحی در دستور كار نباشد میتوان به جای اين نام «اصلاحطلب» هر نام ديگری گذاشت ( مثلن «مجمع ولايتمداران مبارز») و مطمئن بود كه هيچ تفاوتی در كاركرد و اهداف اين جمع ايجاد نخواهد شد. اصلاحطلب راستين اما همه حال در انديشهی اصلاح است و اصلاحات را طيفی میبيند ميان اصلاحات جزيی در قانون اسای كشور تا انقلاب. «انقلاب» نهايت اصلاحطلبی در برابر حكومتی خواهد بود كه همهی راههای اصلاح را با دست خود بسته و متكبرانه معترضان را به سمت آن يگانه راه باقیمانده سوق داده باشد كه نمونهی آن را در انقلاب پنجاه و هفت شاهد بوديم.
«اصلاحطلبی» ايرانی اما كه از خرداد هفتاد و شش و با «نه» بلند مردم به حكومت شكل گرفت به هيچ يك از اهداف اصلاحی خود نرسيد. اصلاح قانون مطبوعات با حكم حكومتی رهبر مسكوت ماند و لوايح دوقلو برای افزايش اختيارات رييسجمهور و كاستن از قدرت مطلق رهبر به شكست انجاميد و مجال طرح نيافت. رد صلاحيتها برای انتخابات مجلس گستردهتر شد و حتا دامان ياران ديروز را هم گرفت. از خرداد هفتاد و شش تاكنون چهارده سال میگذرد. چهاردهسال آزگار آزمودن راههای گوناگون اصلاح اين رژيم و هر بار به ديوار بلند خودكامگی برخوردن. اميد بستن و نااميد شدن. رژيم (و در راس آن خامنهای) از راههای مختلف در برابر مردم و خواست اصلاحی آنان ايستاد: با نظارت استصوابی شورای نگهبان، با گشودن مقدرات مملكت در دست سپاه و بسيج، با بازكردن افسار لباسشخصیها و بسيجیها و حمله به دانشجويان و تجمعات، با حذف فيزيكی و ترور چهرههای برجستهی طالب اصلاح و بالاخره اوج فريبكاری و خودكامگیاش در همين خرداد هشتاد و هشت و آن افتضاح تقلب انتخاباتی بود كه آخرين تلاش ملت برای آزمودن امكان اصلاح رژيم را به خاك و خون كشاند. شيخ آن «اصلاحطلبی» و نخستوزير محبوب چپها و خط امامیها هنوز در حبس خانگی هستند و عجبا كه گروهی كه به گفتهی مجتباواحدی نام «اصلاحطلب» بر آنها تحميل شده خواستار شركت در انتخابات و عذرخواهی طرفين هستند.
اصلاحطلبی مفهومی روشن است، يك فرايند بیپايان است از آزمون و خطاهای بسيار برای رسيدن به بهترين وضع. پوستهی سنگی و متصلب نظام كنونی اجازهی هيچ اصلاحی را تاكنون نداده و حركت اصلاحی همواره در حال عقبنشينی از مواضع خود بوده است تا به امروز كه «اصلاحطلب» تنها نام گروهی از سياستمداران باشد كه هيچ هدف مشخص و روشنی ندارند. ما بايد جلوی مصادرهی اين مفهوم روشن و شفاف بايستيم و آرمان «اصلاح»، اين چكيدهی اميدها و آرزوهای صدسالهی خود را از اين گروه بازپس بگيريم. بی اين گروه نيز راه «اصلاح» در برابر مردم ايران گشوده است: از تغيير در قانون اساسی و «اصقلاب» (Refolution) گرفته تا انقلاب!
از شعرهایی که به این زیبایی سرودید واقعا تشکر می کنم
از اين كه جز همين طعنه چيز ديگری به ذهنتان نرسيد بگوييد و شايد هم رسيد و عفت كلام را حفط كرديد، بسيار ممنونم!
اقای واحدی فکر نمیکنم اقای کروبی نیز با این مواضع دیگر شما را تایید کند با این تفکر تغیرات در ایران غیر ممکن یا با حمام خون احتمالا نتیجه بدهد که این مواضع نشانه خامی شما و بی اطلاعی از تاریخ است بهتر است کمی تاریخ را مطالعه کنید والبته اینگونه مواضع ناشی از از جوانی نیز میشود واین گونه تفکرها وکسانی که مانند شما میاندیشند قطعا در روش اگر به حکومت هم برسند دیکتاتورهایی خواهند بود از حاکمان فعلی بدتر
اگر ايشان حرف دل مردم را نزده باشد جای هيچ نگرانی است و اگر هم زده باشد كه با پاشيدن خاك بر خورشيد كاری از پيش نمیرود.