اعتصاب غذای خاموش!
پرونده اعتصاب غذای دوازده زندانی اوین به ظاهر بسته شد، خبرش که به همراهان گوهردشتیشان رسید آنان نیز باز همراه شدند و به اعتصاب پایان دادند اما پرونده اعتصاب غذا در زندانهای جمهوری اسلامی همچنان مفتوح است. در خبرها میخوانیم که اعتصاب غذای زندانیان کرد وارد دهروز چهارم میشود. اینها اخباری است که منتشر میشود اگر به آرشیو اخبار منتشر شده از اعتصاب زندانیان کرد سرک بکشیم خواهیم دانست که خبرِ اعتراضشان شاید پس از گذشت چندین روز توانسته به بیرون از زندان درز کند تا دیگران نیز از حالشان با خبر باشند. در شرایطی که راهِ برقراری ارتباط به بیرون از زندان به غایت دشوار است قطعن اعتصابات و اعتراضاتی در زندانهای جمهوری اسلامی برقرار است که ما از آن بیخبریم.
این وجه تمام ماجرا نیست، پرونده اعتصاب غذا به مراتب وسیعتر از این ابعاد است. امید است در این یادداشت با طرح موضوعی به نام «اعتصاب خاموش» آن ابعاد نادیدنی، ملموس شود. اعتصاب کنندگان اخیر به دلایلی که در این روزها بارها ذکر شده (قتل هاله سحابی و هدی صابر) دست به اعتراض زدند اما شرایط در زندانهای ج.ا به گونهای است که زندانیان هر روزه، دلیل کافی برای دست زدن به اعتصاب غذا یا هر نوع شیوهی اعتراضی دیگر دارند. شرایطی که مسئولین برای زندانیان مهیا میکنند به شدت خفتبار است. سلولهای انفرادی به ابعاد قبر، شرایط بهداشتی که از توصیفش عاجزیم، شیوه برخورد زندانبانان و بازجویان با زندانیان، انواع و اقسام شکنجه به مراتب وحشیانهتر نسبت به قرون وسطا و در آخر روسفیدی هیتلر و استالین در محضر نائب امام زمان از جمله دلایلی است که زندانیان ترغیب یا به نوعی مجبور میشوند دست به چنین کنشی رادیکال (اعتصاب غذا) بزنند. مشروح دلایل برشمرده را، قبلتر در مطلبی با عنوان «پیام خاتمی دریافت و درخواستش مورد قبول مقامات واقع شد!» آوردم.
آنچه باعث شد تا با چنین مقدمهای عریض و طویل به تشریح «اعتصاب خاموش» بپردازم، گزارشی بود که از وضعیت احمد زیدآبادی خواندیم. مهدیه محمدی همسر احمد زیدآبادی چنین مینویسد: «این بار کاهش وزن خیلی محسوس بود، احساس کردم حداقل ۱۰ کیلو وزنش کم شده زمانی که برای خداحافظی بلند شد، شلوارش داشت از پایش می افتاد. من خیلی نگرانم.»
تعجب کردم و نام اعتصاب کنندگان اوین و گوهردشت را باز مرور کردم شاید نامی هم از احمد زیدآبادی باشد اما اینچنین نبود، نام احمد در هیچ لیستی نبود اما طرح این سوال اجباری است که چه عاملی میتواند موجب کاهش ده کیلویی وزن زندانی در بیست روز شود؟ حقیقت تلخی که جاری است را میتوان «اعتصاب خاموش» نام نهاد. اعتراضی که بهطور روزمره در زندانهای نظام اسلامی برقرار است.
رضا هدیصابر رادیکال نبود که انتخاب اولش اعتصاب غذا باشد، وجدان رضا آرام نمیگرفت، انتخاب رادیکالِ رضا جهت آرامش وجدانش بود، ابزار دیگری برای اعتراض به این سطح خشونت و ظلم نداشت. سکوت در برابر ظلم وارده آزارش میداد. اما بازگردیم به شرایط احمد زیدآبادی، اینان که برشمردم در مورد او نیز صادق است. اما اینکه چرا نام زیدآبادی در زمره معترضان و اعتصابکنندگان نیست سوال دیگریست. خاطرات و دستنوشتههای زندانیان سیاسی منبعی خواهد بود جهت یافتن پاسخ این سوالات. اکنون که ما به تیزهوشی احمد در تحلیل مسائل روزمره واقفیم پی بردن به دلیلِ رسانهای نشدن اعتصاب وی سخت است. اما گمان من آن است که وی معتقد است در شرایط فعلی با توجه به ناهمراهی موج اجتماعی با اعتصاب کنندگان، چنین شیوهی مبارزاتی موثر نخواهد بود و تنها از برندگی این سلاح (اعتصاب غذا) جهت مراتب آتی کاسته خواهد شد.