باشد که آن دوازده امامِ همام باشند!
بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زید آبادی، محسن امین زاده، عماد بهاور، قربان بهزدایان نژاد، محمد داوری، خسرو دلیر ثانی، فیض الله عرب سرخی، ابولفضل قدیانی، مهدی کریمیان اقبال، محمد رضا مقیسه و عبدالله مومنی اعتصابشان را شکستند… این خبری بود که دیروز حداقل خیالمان را بابت سلامت این عزیزان آسوده ساخت.
دوازده زندانی معترض به قتل هدیصابر (به دست جمهوری انسانکش اسلامی) پس از ده روز به اعتصاب غذای خود پایان دادند. اعتصاب این دوازده عزیز، پیامهایی داشت که درک آن پسندیده و واجب الانتشار است بر هر کسی که اشتراکی (هرچند کوچک) با آزادی و آزادگی دارد. از جمله موفقیتهای بهدست آمده در پی این اعتراض مدنی، موج حمایت مردمی در داخل و خارج از ایران بود. ایرانیان و فعالین مقیم خارج از کشور، در تجمعات مختلف با در دست داشتن نماد و عکس زندانیان، پیام مظلومیت زندانیان و پیام توحش و درندگی جمهوری اسلامی را به جهانیان رساندند. وصال صدای زندانیان به جهانیان و انعکاسش بیانگر آن است که «محبوس، جمهوری اسلامی است و آزاد، زندانیان دربند»
روایت ژیلا از ملاقات کابینی با همسرش- بهمن احمدی امویی، حامل پیامی است که تلنگر که نمیتوان گفت، بلکه تیپایی میزند به روانِ آرام اجتماعی که به بهانهی خاموشی همسایگانش شانه از مبارزه خالی کرده. بهمن احمدی امویی از پس شیشههای چرکین کابین ملاقات چنین میگوید:
البته می دانیم که مقامات صدای ما را نمی شنوند و رسیدگی نمی کنند اما شاید صدای ما به مردم رسید… بعد هم مکث و این بار می گویی: «اگر صدای ما به مردم هم نرسد مهم نیست» …چون…
هنگامی که درندگی نظام اسلامی به این درجه میرسد که هاله سحابی را در تشییع جنازه و رضا هدیصابر را در زندان از پا درمیآورد دیگر برای اعتراض کردن نباید چشم به حمایت اینوآن بست. باید بهپا خواست و فریاد زد، جان بر کف شد و پیش رفت. این پیامی است که احمد به ژیلا رساند تا به ما برساند که اگر جامعه، پا در قیر «غفلت از مسولیت اجتماعی» فشرده، نباید به بهانه کرختی و سستی دیگران، از مبارزه دست کشید.
اما بارزترین و پررنگترین پیام اعتصاب دهروزه، در بیانیه پایانی نهفته است:
جریانات اخیر بار دیگر آزمونی بود تا نشان دهد که جان انسان و حیات یک زندانی تا چه حد در نظر مسوولان و مقامات قضایی و امنیتی بی ارزش و فاقد اهمیت است.
اگر بیهودگی «جان» در پیشگاه جمهوری اسلامی هنوز بر کسی پوشیده بود پس از اعتصاب غذا زندانیان، دیگر بر کسی پوشیده نیست. آنان که منششان «درندگی» است در قاموسشان «جان» بیارزش است. بیهودگی «جان» در این نظام مقدس امر تازهای نیست، از آن روزهای پس از فتح خرمشهر که بایستی شیپور پایان جنگ به صدا در میآمد تا این روزها که طبل رسوایی جمهوری اسلامی گوش فلک را کر کرده، نسلها رفتهاند و دگرها آمدهاند اما همچنان «جان» کالای ناقابل بازار ولایت فقیه است… آری اینجا تن آدمی شریف است به شرط ولایت!
سخن به درازا نکشد، از پایان اعتصاب غذا عزیزانمان مسروریم چون آنکه بر پهلوی هاله میکوبد یا آنکه مشتاش بر سر رضا فرود میآرد بیشک از کشتن آن دوازده نفر نیز دلشاد خواهد شد و از آن مهمتر به قول مهدی جامی «باشد که آن دوازده امامِ همام باشند»