برای آن دوازده نفر، «اللهاکبر» کافی نیست!
اینک ما معترضانِ دورافتاده از اعتراض، دومین سالگرد شروع مبارزه را پشت سرگذاشتهایم، جنبشی که در آغاز بدنهی خود را با اصلاحطلبان تشکیل داده بود امروز چترش چنان وسعت یافته که بسیاری از گروههای مخالف جمهوری اسلامی را در برگرفته. جنبش سبز با طرحی به نام «هر ایرانی یک خبرنگار» کار خود را آغاز کرد. طرح چنان با موفقیت روبهرو شد که موج سبز، نه تنها از تجریش تا راهآهن بلکه از خزر تا فارس را فراگرفت. جنبش سبز در طول عمر دوساله خود در مقاطع اولیه به دلیل مسئولیتشناسی بخشهای مختلف جامعه و درکِ واقعی خطرِ استبداد و فقدان جمهوریت و استقلالِ نظام، دوران طلایی خود را پشت سرگذاشت. پس از انتخابات، شُکِ سنگین وارد شده ناشی از کودتایِ انتخاباتی باعث شد، «جامعه» نسبت به وضعیت «معترض» شوند و این بار نقشِ خود را به عنوانِ «کنشگران مدنی» پررنگتر احساس کنند. نبودِ تاکتیکهای مختلف برای در برگرفتن تمام ظرفیت «کنشگرانِ معترض» باعث شد معترضان یا از صرافت اعتراض بیافتند یا ظرفیت کنشگریشان تهی شود.
«معترض سازی» و در پی آن «کنشگر سازی» کاری است که به شیوههای مختلف ممکن میشود و هر از گاهی در این راه، عدو نیز سببِ خیر میشود. جمهوری اسلامی آنقدر احمق هست که وضعیت سفید (به دست آمده توسط قدرت نظامی) را با حماقتِ خود به وضعیت قرمز تبدیل کند اما حتا اگر از حماقتهای جمهوری اسلامی چشم بپوشیم جنبش سبز نیز آنقدر قدرت دارد که چراغ سبز را برای به میدان آمدنِ دوباره، روشن کند. تجربهی از دست دادن معترضانِ کنشگر بایستی در ادامهی مبارزه، برای رهبران و خط دهندگان جنبش سبز درسی باشد تا در صورت به میدان آمدنِ دوبارهی کنشگران، دیگر اینبار به دلیل فقدانِ تاکتیکِ مبارزاتی از میدان بهدر نشوند.
مبارزه در هر زمینهای نیازمند تاکتیکهای متفاوت است. تاکتیکها نسبت به شرایطِ مبارزه (دفاع و حمله) متغیرند. پس از 25 بهمن که وضعیت فوقالعادهای پیش آمد و زمینه برای استمرار فعالیتهای مبارزاتی (به جز حضور خیابانی) فراهم شد متاسفانه باز شاهد بازگشت به خانهها با تنها دستآورد «رویش امید» بودیم در حالی که معترضان به میدان آمده چنین پتانسیلی داشتند در عرصهی کنشگری فعال و فعالتر شوند. به طور مثال اگر فردای 25 بهمن، شورای راه سبز امید با بیانیهای معترضان را دعوت به اسکناس نویسی با عنوان «موسوی و کروبی را آزاد کنید» میکرد آیا موجِ اسکناس نویسی حداقل در آن روزها به راه نمیافتاد.
اکنون، جمهوریِ انسانکشِ اسلامی با حماقت و سبعیت خود هاله سحابی و رضا هدیصابر را کشته و وضعیت را حداقل در اوین به وضعیت قرمز کشانده، 12اعتصابکنندهی سختکوش، با در کف دست گرفتن جان خود، در حال تعمیمِ وضعیت قرمزِ دخمهی رذالت فقیهان به بطن جامعه هستند. وضعیت سنگینی است، دوازده نفر نه، بلکه بایستی گفت شاید بیش از صد نفر خود را از زجرِ جرائم جمهوریِ انسان کش، از شراب و طعام منع کرده باشند. کدام خانواده میتواند بر سر سفره بنشیند در شرایطی که عزیزِ آزادهاش در زندان جمهوری اسلامی در اعتصاب به سر میبرد. مهندسان سپاه پاسداران، به قدر کافی در اموری چون شکنجه تبحر دارند و زندانیانِ رنجورِ ما به اندازه کافی در آن سیاهچال رنج کشیدهاند. باید دلیلِ ستبر و سترگِ اعتصابشان را درک کرد.
روزنهی امیدی است که اینبار، «شورای هماهنگی راه سبزِ امید» به موقع به میدان آمده اما باید از اتخاذ تنها تاکتیک تکراری دوساله (شعارها و اللهاکبر شبانه) نالان بود. آیا وقت آن نیست تا «شورا هماهنگی راه سبز امید» کنشهای مدنیِ دیگری را معرفی کند تا باز پتانسیل بهوجود آمده هدر نرود!؟
انتقاد از تاکتیک تکراری (اللهاکبر شبانه) به معنای رویگردانی از شعارهای شبانه بر پشت بام نیست بلکه نگارنده معتقد است:
به راهِ بادیه رفتن به از نشستنِ باطل / كه گر مراد نيابم به قدر وسع بكوشم
به جای این کارا، یه کمپین راه بندازید و مجموعۀ «به اسم کهریزک» رو که دربارۀ وضعیت زندانها و بازداشتگاهها و شیوه های اعترافگیری و بازجویی است، در کل کشور پخش کنید. مطمئن باشید تاثیرگذارتره
سیاوش جان شما چه راهکاری را ارائه میدهید؟ شما میگویید شورای هماهنگی راه جدیدی به غیر از الله اکبرگفتن جلوی پای معترضان بگذارد، امیرارجمند هم که چند روز پیش در مصاحبه ای گفته بود پیشنهادها باید از پایین به شورا منتقل شود! خوب پس بالاخره چه میشود؟ هرکسی میگوید اون یکی بگوید چه کنیم!
الفرد عزیز
من پیشترها به سایت کلمه چند ایمیل فرستادم که همه بیجواب ماند. گمان میکنم آنان (نخ دهندگان و هماهنگ کنندگان) راه را بر سر انتخاب نافرمانی و بدفرمانی مدنی به دلیل تشکیک در قانونی بودن یا نبودن آن دسته از کنشهای پیشنهادی گم کردهاند.
هر چه فکر کردم دلیل دیگری ندیدم.
چه دلیلی دارد که کمپین نامه نویسی به رهبران جنبش(که آنچنان موثر نیست) از طریق رسانههایی چون کلمه تبلیغ شود اما هیچ خبری از اسکناس نویسی نباشد. چرا چون نامه نویسی طبق قوانین حاکم، منع قانونی ندارد ولی اسکناس نویسی از نظر حکومت، خلاف قانون است.
تنوع تاکتیک کمترین دستاوردش این بود که میتوانست همبستگی معترضان رو حفظ کند و شاید خیلی از بیخبرها رو هم همراه میکرد.
دعوت به اسکناس نویسی و شعار نویسی، یا برچسبهای » دیکتاتور به پایان سلام کن » یا حتی حرکتهایی ازین دست که در فرانسه برای حمایت از جنبش انجام شده..http://www.youtube.com/watch?v=KFnJOUPhNU0 اگر زمانی که پتانسیلهایی اگر زمانی که پتانسیلهایی مثل روزهای بعد از 25 بهمن وجود داشت، از طرف شورا مطرح میشدند شاید بسیار همه گیر میشد
درود
جالب است در بسیاری از نظرات در مورد اتخاذ تاکتیک نافرمانی مدنی، اسکناس نویسی مشترک است. من هم همانند بسیاری بر این باورم که اسکناس نویسی کمهزینه و کم خطر است.