جنگل مولا؛ انفجار گنگبنگ در نظام مقدس ولايتفقيه
پيشتر خبر تجاوز دستهجمعی چهاردهنفر به سه زن را در باغی در اطراف «خمينیشهر» اصفهان شنيده بوديم. خبر ديگری از راه میرسد دربارهی تجاوز دستهجمعی بيش از ده نفر (و در برخی منابع، پنجاه نفر) به يك زن در روستای قوژد اطراف كاشمر. خبر روز اما دو تجاوز دستهجمعی ديگر در استان گلستان است: دو نفر در جنگل به دختری تجاوز میكنند و سپس او را میكشند و چهار نفر ديگر نيز به يك پزشك زن كه در يكی از روستاهای گلستان مشغول خدمت به مردم محروم بوده تجاوز دستهجمعی میكنند!
به گفتهی مسوولان قضايی از اين دست پروندههای تجاوز دستهجمعی در ايران بسيار است كه خبرشان به رسانهها راه پيدا نمیكند. بسياری از قربانيان تجاوز هم هستند كه سكوت میكنند و اصلن شكايتی به دادگاه نمیبرند. اين احتمال هست كه رسانهای كردن اين تجاوزهای دستهجمعی از سوی خود رژيم و آگاهانه انجام گرفته باشد تا به موازات طرح مبارزه با بدحجابی، هم توجيهی برای برخوردهای خشن با زنان فراهم شود و هم زنان را از حضور در عرصههای اجتماعی بترسانند و دوباره به كنج خانهها برانند. اين نكته را تلويحن در سخنرانی امامجمعهی خمينیشهر هم میبينيم كه به جای دلجويی به سرزنش قربانیان پرداخته و گفته بود كه البته زنان آزارديده هم آدمهای «عليهالسلام»ی نبودند و خودشان در بروز اين تجاوز دستهجمعی نقش داشتهاند!
بله اين احتمال هست كه رژيم جمهوریاسلامی بخواهد از رسانهای كردن اين خبرها بهرهی تبليغاتی مطلوب خود را ببرد. اما در هر حال يك واقعيت تلخ را نمیتوان پنهان كرد: ورشكستگی و فروپاشی اخلاقی اين نظام مدعی تقدس كه از آغاز با شعارهای دينی و اخلاقی بر سر كار آمده بود. اين كه پس از سی و سه سال در شهری كه نام بنيانگزار اين نظام را بر خود دارد، چهارده مرد به حريم خصوصی خانوادهای تجاوز میكند و از ديوارهای باغ خصوصیشان بالا میكشند و به زنانشان تجاوز میكنند نشانهی چيست جز فروپاشی و ورشكستگی اخلاقی؟ مگر اين چهارده مرد كه سن چندانی ندارند همگی برونده نظام تربيتی و اخلاقی همين نظام مثلن مقدس نبودهاند؟ اين كه ده (يا پنجاه) مرد بر سر زنی تنها بريزند و محروميت و گرسنگی جنسی خود را بهزور و با تن زنی تنها سيراب كنند نشانهی چيست جز سياستهای نادرست جمهوری اسلامی در زمينهی رفتار جنسی و رابطهی زن و مرد؟ اين كه چهار مرد به پزشك زنی تجاوز میكنند كه برای خدمترسانی به روستايی دورافتاده رفته چه چيز را میرساند جز رنگباختن جایگاه علم و پزشك و فرهنگ زرنگبازی و ناسپاسی در همين نظام؟
تنها كاری كه جمهوریاسلامی به خيال خودش برای حفظ اخلاق جامعه كرده خلق يكنوع زبان تصنعی و ظاهرن مودبانه در اشاره به اين فروپاشی اخلاقی است: به جای «كردن» و «گاييدن بهزور» مینويسند «آزار و اذيت» يا «تعرض» و در اشاره به ريختن چند مرد افسارگسيخته بر سر يك زن تنها و زير و رو كردن تن و روان او با زور می گويند «تجاوز دستهجمعی»! حتا منی كه منتقد اين رويه هستم هم در بندهای بالا همهجا مبادی آداب بودهام و واژهها جوری برگزيدهام كه ادب محافظهكار جامعهی ما خدشهدار نشود. حالم از خودم و نظاماخلاقی ضعيفكش ما به هم میخورد. يك لحظه، تنها يك لحظه خودتان را جای آن زن كردهشده و گاييدهشده بگذاريد تا دريابيد كه به كار بردن اين واژههای تصنعی «آزار و اذيت» و «تعرض» و «تجاوز (دستهجمعی)» در اشاره به اين جنايت ناانسانی تنها سرپوشگذاشتن بر ژرفنای فاجعه و تخفيف زشتی اين سياهكاران و حكومت مسوول اين سياهكاری است. شدت آزارديدگی و زخمخوردگی تن و روان قربانيان اين رخدادها با اين واژههای خنثا و بیآزار بيان نمیشود. اگر چه داريم، به گمان خود، ادب به خرج میدهيم اما اين خشونت و زشتی جگرخراش را بايد با واژههای زشت و خشن بيان كرد. نبايد ناخواسته همدست نظام اخلاقی ظاهربين و درونفاسد جمهوریاسلامی شويم.
جمهوریاسلامی با دخالت همهروزه در نوع پوشش و خوراك و نوشاك و چهديدن و چهگفتن و چهكردن همهی ايرانيان (حتا در حريم خصوصی آنها) به كرامت انسانیشان تجاوز كرده است. تجاوز؟ نه نه! جمهوریاسلامی روان همهی ايرانيان را «گاييده» است، يكنوع گاييدن دستهجمعی مقدس، و در عين حال، با حفظ ظاهری مودبانه ديگران را از به كار بردن واژههای زشت دربارهی انفجار اين بمب جنسی بازمیدارد. هنگام آن رسيده است كه اين درد و رنج زيستن در جمهوریاسلامی و كردهشدن بهزور همهروزه در اين نظام را فرياد بكشيم، از ته ته جان. فريادی گوشخراش و چه باك كه زشت.
در فرهنگ واژگان شما «کردن» و «گاییدن» از «تجاوز کردن» بدتر است؟ هیچ یک از دو واژه اول اعمال زور و ارعاب را نشان نمی دهند. اگز به سبب کثرت به کار گیری واژه تجاوز از نفرت انگیزی آن کاسته شده گناه آن بر عهده انسانهاست. خود «تجاوز کزدن» باید مو به تن ما راست کند! همچنین است واژه های دهشت ناکی مانند قتل و شکنجه و شلاق زدن و .. که مانند نقل و نبات به کار می روند، بدون این که حساسیتی برانگیزند.
دوست عزيز دربارهی برخی واژهها همان «كثرت كاربرد» كه شما گفتید از رنگ و بو میاندازدشان و بايد با گفتمانی نو دوباره مدلولها و مفاهيم آنها را زنده كرد.
اما قبول بفرماييد كه «آزار و اذيت» و «تعدی» و «تجاوز» اصولن كلمههايی نيستند كه دربارهی امور جنسی به كار روند، كلماتیعاماند كه فرهنگ رياكار و دروغپيشهی ما برای نامبردن از آن اعمال از حوزههای ديگر به عاريت گرفته. «گاييدن» و «كردن» هر چه باشند واژههايی تابو و خاص حوزهی جنسی هستند كه اخلاق و آداب محافظهكار ظهور آنها در نوشتار و گفتار رسمی را برنمیتابد و در «گاييدن» هم، به گمان من، عنصر زور نهفته است.
در هر حال اين پيشنهاد به خاطر برانگيختن همدردی بيشتر با قربانيان بوده تا مو به تن وجدانهای عادتكرده به واژههای تصنعی و ساختهی حكومت هم سيخ شود!
منظور شما را فهمیدم، اما به شخصه از این که کسی بگوید «فلانی را کردم» یا «گاییدم» حس انزجار چندانی پیدا نمی کنم، هر چند در مورد دوم حس تحقیری نسبت به فرد «گاییده شده» نهفته است. اما حتا تصور این که کسی به کسی تجاوز کند اشک به چشمانم می آورد. درباره «آزار» و «تعدی» اما با شما هم داستانم. این واژه ها می توانند یک پس گردنی یا سبقت غیر مجاز را هم به ذهن شنونده متبادر کنند!
عزیز من مارتین جان
سخنان شما در این کامنت منطقیست و نوشته ی اصلی هم با کمی داشتان چشم بصیرت قابل هضم. اما تایتل را به هیچ عنوان که نمی پسندم, بلکه بر شما می توپم. چون این واژه درغرب که منشا آن است برای جوانان و نوجوانان بار منفی ندارد. شما با استفاده از واژه ی »گنگ بنگ« خط بطلان بر نو.شته های خود کشیده اید.
کمی تفکر در انتخاب واژه ها برا بودن سخن شما را چند برابر می کند.
البته شاید هم نظرتان همین بوده, نمی دانم.
از این جمهوری اسلامی هر چه بگویی بر می آید.
راستش مازيار عزيز، من بيشتر به قرابت «گنگ بنگ» با «بيگبنگ» نظر داشتم( نوعی دلمشغولی شاعرمنشانه) و سعی كردم با افزودن واژههای انفجار و بمب كمی خشونت بيفزايم به «گنگبنگ»یكه به نظر شما (و بهدرستی) بار منفی چندانی ندارد در غرب. اما در غرب كه خبری نيست و اين نوشته بيشتر برای مخاطبان فارسی بوده.
با اين همه نكتهی بسيار تيزبينانهی شما را آويزان گوشم خواهم كرد. سپاس فراوان از نگاه شما.
(آيا همديگر را از جای ديگری میشناسيم؟)