حجاب اجباری زنان بند ناف جمهوری اسلامی است
گزاف نيست كه بگوييم از ميان همهی گروهها و لايههای اجتماعی، «زنان» بيش از همه در حكومت جمهوریاسلامی ستم ديدهاند و زجر كشيدهاند. از همان آغاز انقلاب پنجاه و هفت، انقلابيان مسلمان كه رفتهرفته بر همهی پایگاهها و جایگاههای قدرت چنگ میانداختند به يك نشانهی تصويری گويا نياز داشتند تا تفاوت خود با دورهی شاهنشاهی پيشين و اصلن تفاوت خود با همهی جهان را به رخ جهانيان بكشانند. هر چند در سخنان پيشگامان آن انقلاب، رخداد پنجاه و هفت قرار بود يك دگرگونی ژرف در ارزشها و اخلاق و فرهمگ و روابط انسانی به بار آورد و الگوی تازهای از حكومت و فرمانروايی به جهانيان بنماياند اما اين ادعا هنگامی باورپذيرتر میشد كه با يك دگرگونی ظاهری بسيار چشمگير و فراگير اجتماعی همراه شود. قرعهی فال به نام زنان افتاد و پيكر زنان جایگاه اثبات تفاوت جمهوریاسلامی با همهی الگوهای سياسی پيشين شد. زنانی كه در اين سالها در جمهوریاسلامی زيستند محكوم شدند كه با تن خود بار سنگين و كلافهكنندهی «اثبات تفاوت جمهوریاسلامی» را در جایجای اجتماع به دوش بكشند.
البته اين متفاوتنمايی در پهنههای ديگر هم دنبال شد و مثلن برچيدن میخانهها و كابارهها و روسپیخانهها، برنشاندن هنجارهای نو در رابطهی ميان زنان و مردان و حتا نسخهپيچی الگوهای ظاهری نو برای پوشش مردان (ريش، فرق موهای يكوری، انداختن پيرهن روی شلوار، دگمههای بسته يقه، شلوار خاكی يا ششجيب) را میتوان از نمودهای اين تلاش انقلابيان دانست. اما رفتهرفته حكومت از همهی آنها پا پس كشيد. ريشهای پُر و انبوه دولتمردان سالهای آغازين انقلاب رفتهرفته جای خود را به تهريش يا صورت ماشينشده داد، دگمهی بستهی يقهها باز شدند و پيرهنها هم بیسر و صدا برگشتند به داخل شلواری كه هم اتو داشت و هم رنگبندیهای بيشتر. سختگيری در رابطهی زنان و مردان هم كمكم فروكش كرد و نگاه غضبناك و نسبتپُرس انقلابيان دوآتشه به همكناری هر زن و مرد جوان در اجتماع، جای خود را به نگاهی بیتفاوت داد و آن چشمها كه هنگام گفت و گو با زن نامحرم به زمين خيره میشدند سرانجام نظرباز از كار درآمدند! حتا سر و كلهی روسپیخانههای نو و اسلامی هم پيدا شد و خانههايی برای گسترش فرهنگ صيغه و عفاف بنيان گذاشتند. خريد و فروش مشروبات الكلی نيز به دست كسانی از درون خود نظام به شكلی پنهانی اما بسيار فراگير از سر گرفته شد. اما حكومت همچنان از حجاب اجباری زنان پا پس نكشيده و دودستی به اين واپسين نشانهی بازمانده از آن ادعای كلان و گوش-فلك-كر-كُن آغاز انقلاب چسبيده است. آن شعارها و وعدههای اصلی انقلاب، (آزادی، برابری، ستمستيزی، كرامت انسان، رفاه مادی) يك به يك پوچ و توخالی از آب درآمدند و حكومت كنونی كمابيش به همان حكومتی تبديل شده كه برای نابودیاش انقلاب كرده بود: ستم و خفقان و لجنمالكردن و به بند كشيدن انسان، نابرابری و فقر برآمده از حكومت پيشين با شدتی بيشتر بازتوليد شده است. و اينك توجيهگران «جمهوریاسلامی» در برابر خردهگيرانی كه میپرسند بهراستی هدفهای انقلاب پنجاه و هفت چه بود و كدامشان برآورده شد، هيچ دستآويز و نشانهی ديگری ندارند مگر آن كه فريبكارانه انگشت خود را به سوی زنان دراز كنند و بگويند: «بنگريد بر حجاب اجباری زنان!».
البته ستم به زنان در جمهوریاسلامی تنها در حجاب اجباری خلاصه نمیشود و حق شغلی و تحصيلی و اجتماعی و مادری و خانوادگی آنها و در يككلام حقوق بشر زن هم پایمال شد و اين ستم حتا شكل قانون به خود گرفت اما به لحاظ نشانهشناسی، حجاب اجباری زنان در ايران پس از انقلاب نمادينترين چهرهی ستمكاری بر زنان بوده است. اينك كه حكومت جمهوریاسلامی از درون تهی شده و از گندهگويیهای آرمانگرايانهی انقلابيان به دروغبافیها و دسيسهچينیهای اينجهانی ِ حكومتچیهای فروكاسته شده، گمان میكنم كه راهی برايش نمانده كه حجاب اجباری، اين يادگاری روزهای خوش از دست رفته را به هر قيمتی برقرار نگاه دارد. يادگاری اصولن جای خالی چيزی يا كسی را پر میكند كه ديگر نيست ولی ياد آن و خاطرهی آن هنوز زنده است. پرستش و ستايش حجاب اجباری نيز اكنون تنها چارهی به جای مانده است برای ارضای يادگارپرستی و فتيشيسم انقلابيان پشيمان و شكستخورده. مسالهی مرگ و زندگی است، پای آبرو و حيثيت نظام و رهبری در ميان است. اگر اجبار حجاب را برداشتيم و از ما پرسيدند در اين سالها، روحانيت معظم چه تاثير مثبتی بر زندگی و اخلاق و فرهنگ ايرانيان گذاشت، چه پاسخی داريم كه بدهيم؟ نع، نمیشود!
جمهوریاسلامی توان آن را ندارد كه از حجاب اجباری دست بكشد و همين ناتوانی جبههی تازهای خواهد گشود برای كوشندگان جنبش اعتراضی مردم. در اين دوسالی كه از زندگی جنبش سبز میگذرد زنان همواره در خط مقدم پيكار با اين حكومت انسانستيز و زنستيز بودهاند، از ندا گرفته تا نسرين و هاله، همواره پيكر زخمخوردهی زنان سنگری شده است برای آتش گشودن بر ستمكاران حاكم. زنان برای رهاندن خود از تجاوز سيستماتيك جمهوریاسلامی به كرامت وشرافت انسانی آنان، همچنان از خون و جان و پيكر و زندگانی خود مايه میگذارند تا ديگر نشانهای توخالی نباشند كه با حجاب اجباری خود مهر تاييدی بزنند بر ادعاهای توخالی جمهوریاسلامی.
تازهترين كارتون مانا نيستانی هم گويای همين پيشگامی و از خودگذشتگی زنان در پيكار با جمهوریاسلامی و رسيدن به رهايی است. زنان پيشاپيش مردان پای به ميدان مینهند و با پيكر خود به پيكار حاكم زورگوی تفنگانديشی میشتابند كه با سيمايی بیمانند به انسان، بر لبهی پرتگاه نشسته و داروغهوار هم زنان و هم مردان را به بند كشيده است. همان پيكر زنانهای كه در جمهوریاسلامی با حجاب اجباری به بند كشيده شده بود افزار نيرومندی میشود برای ويرانكردن شالودهی اين نظام و زدن ضربهی پايانی. پيكر زنانه بازیگر اصلی «بالهی رهايی» مردم ايران است.
آقاجان تبریک
چه وبلاگ خوبی راه انداختهاید
دمتان توپ!
زندهباد میرزای عزیز
منت گذاشتید و سهراه را منور کردید قربان!
ميرزای جانم من هم بايد خوشآمد بگويم به شما
آخیش، تحت تاثیر قرار گرفتم
خوب يا بد؟ و چرا آخيش؟ صوت لذت است آيا؟
بررسی شعارهای رژیم زن ستیز دربارۀ حجاب و بی حجابی
http://jahanezan.wordpress.com/2010/08/19/tanin-451/#more-4457
سپاس از در ميان گذاشتن نوشتههاتان با ما. لطفن در پراكندن اين نوشته و وبلاگ ما هم بكوشيد.
حق رأی زنان موجب نگرانی علماء اعلام !
http://jahanezan.wordpress.com/2010/08/15/tanin-435
موافقم. کاملا تحلیل درستی ارائه داده اید. همیشه گفته ام دوام و بقای جمهوری اسلامی به بند گیس خانمها وابسته است. پاشنه آشیل جمهوری اسلامی است. اصلا سوای همه دلایل انقلاب نکبت بار 57، انقلاب ایران به نوعی شورش مردان فناتیک علیه زنان بی حجاب و به قول خودشان بی بند و بار هم بود. برای همین هم بازار در تب و تاب انقلاب می سوخت.
ولی پرسشی دارم نازنین:
آیا زنان باید منتظر آن باشند که رضا خان از گور بلند شود و به آنها بگوید حجاب را از سر بردارید؟ زنان این همه تلاش کردند ولی حتی یک بار هم تبانی نکردند که فردا صبح همه بدون حجاب در عرصه های اجتماعی حضور یابند. می شود برای جنازه پدر زیر مشت و لگد رفت و مرد ولی نمی شود این کار را برای رهایی از بندگی کرد؟
آقا جان در جمع همین زنان شنیدم که: «مگه خاتمی چکار کرد؟؟ اومد بی بند و باری را در جامعه رواج داد و رفت. «این را از دهان زنانی شنیدم که چندان در قید و بند حجاب هم نبودند ولی بیچاره ها طی هزاره ها شرطی شده اند که خوب اگر مردها گفته اند و می گویند بد است، حتما بد است.
به گمانم شما درد را درست تشخیص داده اید ولی درمان این نیست که حضرت خامنه ای دامت برکاته دستور بفرمایند که حجاب از سر برگیرید. درمان آن است که اولا زنان به این نتیجه برسند که حجاب لزومی ندارد و دوم همگی دست در دست هم روزی حجابشان را از سر بردارند. آنگاه خواهید دید که ستونهای خلافت جمهوری اسلامی چگونه فرو خواهد ریخت.
یک کم در تحلیلهای سیاسی روشن فکران منتقد نظام جمهوری اسلامی دقیق شوی می بینی که چقدر پر از تضاد و تعارضند:
علی رضا نوری زاده در ارتباط با همسر سعید امامی گفت: ایشان زن بسیار نجیب و متینی هستند. حتی به خارج از کشور که آمده بودند حجاب داشتند.
محسن سازگارا گفت: مامورها که آمدند در خانه ما، یک کلمه هم نگفتند یا الله که زن و بچه های من حجاب بر سر گذارند.
آن دیگری آزادی خواه لس آنجلسی می گفت: آخر این یعنی چه که دخترها یاد گرفته اند بزک کنند، یک مانتو تنگ بپوشند و بروند سر گذر؟
آن یکی خارج نشین گفت: دختران ایرانی با دامنهای تنگ کوتاه آمده بودند تظاهرات علیه رژیم(در لس آنجلس) و همه سربازان آمریکایی داشتند به آنها نگاه می کردند و می خندیدند…………………
می بینید حس مالکیت مرد ایرانی قوی تر از آن است که به بی حجابی رای دهد. آنهایی هم که در ظاهر می گویند، چیزی در اعماق وجودشان چنگ می اندازد. آخوند و روشن فکر و تاریک فکر هم ندارد.پس بر زنان است که خود به پا خیزند زنجیر اسارت و بندگی را از پای خود باز کنند. امروز اسپارتاکوسی در کار نیست. باید زنان خودشان جملگی به پا خیزند.
بله . درسته. زدید تو خال
و مهمترین دلیل اعتراضی زنان برای بی حجابی افراطی کسترده و یکباره برای فروپاشی یکباره رژیم میدانید چیست؟
اگه گفتی
آدرس بدم
بیت رهبری> وزارت اطلاعات> زندان اوین> بند 209> تجاوزات و جنایات گسترده علیه دختران و ….
حالا وقتی رسانه ای گسترده با سند(فیلم.عکس. افشا مقامات بالا.همه گیر شدن و خواست مردم به دونستن حقایق به خاطر فشار اقتصادی و اجتماعی) شد دلیل موجه همراه با عصبانیتی برای جامعه زنان(مخصوصا نسل جوان و دانشگاهی) میشود که به نشانه اعتراض بی حجابی افراطی(مه مه درآوردن)
خودشون را اجرا کنند. این که عمل مه مه درآوردن را میگویم نشان از عمق فاجعه است و در جنبه مثبت قضیه تنها را نجات است.
یعنی جامعه زنان ما به روحانیون و نظام سیلی محکمی میزنند که آمریکا با بمب اتم هم نمیتواند اینچنین ضربه ای به بنیادگرایی اسلامی بزند.
چون مهمترین نقطه ضعف جامعه روحانیت تزویرگرای ما میباشد.
این یعنی اینکه نظام به هیچ یک از اهدافش نرسید و دیگر مردم قبولش ندارند و راهی برای حکومت کردن نداردو در یک کلام در ایران شکست میخورند
منظورم این است که شاید دوباره در لبنان یک فتنه هایی شود ولی ایران دیگر جای بنیادگرایی اسلامی به معنای سیاسی نیست
حکومت دینی ظاهرگرا بی سواد تندرو ظالم و متجاوز در قرن 21 نتیجه ای جز این نداره
منتها بخاطر بی تدبیری و وحشیگری خودشون و یکم هوشمندی مخالفانشون و شرایط زمان دوامشون از حد انتظار کمتره
دوباره تکرار میکنم اکثر آتیشها از گور بند 209 بلند خواهد شد و بعبارتی بند 209 نقطه عطف تاریخ معاصر ایران خواهد شد.
البته آتیشهای دیگری هم از بر خورد خشونت آمیز اطلاعاتی ها با ارازل و اوباش و دزدی گسترده بانکها را هم میتوان نام برد.
از لحاظ اقتصادی هم استپ یکباره شریان حیاتی کشور(نفت)بخاطر(فرسودگی زیاد.عدم برنامه ریزی برای احیا.تحریم گسترده.خرابکاری و به نظر من بعلاوه بد اقبالی)
و عدم وجود منابع جایگزین مانند صادرات مناسب . تولیدی های ورشکسته و ناکارآمد و عقب مانده. عدم توان رقابت پذیری سایر بخشهای اقتصادی
عدم تحقق رسیدن به برنامه های توسعه پایدار. در نتیجه عدم توان پرداخت مالیات و نارضایتی عمومی باعث میشود که موتور کشور که همان اقتصاد است
از کار بایستد و در عین ناباوری اقتصادی با تولید ناخالص 16 دنیا به خاطر رفتن در مسیر اشتباه از پا درآ
بازتاب: بوی تعفن بدحجابی يا دُم خروس گيسوپرستی « سهراهِ جمهوری
بازتاب: بوی تعفن بدحجابی يا دُم خروس گيسوپرستی « صدای خدا