بيست و چهار خرداد، روز ميهنی «خس و خاشاك»
بيست و چهارم خرداد هشتاد و هشت است. مردم هنوز در بهت نتايج دروغين و باورنكردنیانتخابات هستند. روز گذشته مردم خشمگين به خيابانهای تهران و ديگر شهرها ريخته و به اشكال مختلف به دزديدن رایشان اعتراض كردهاند. در چنين روزی است كه احمدینژاد و دار و دستهاش وقاحت را از اندازه میگذرانند و در شرايطی كه هنوز شورای نگهبان نتيج انتخابات را تاييد نكرده است، در ميدان ولیعصر جشن شكرانهی پيروزی در انتخابات میگيرند.
احمدینژاد، كسی كه بر اثر پوزه ماليدن به درگاه آقا و آقازادهها به منصب رياستجمهوری رسيده بود، در اين سخنرانی مردم معترض را «خس و خاشاك» میخواند و همين كار او آتش اعتراضات را تيزتر میكند. بخشهايی از سخنرانی او مجموعهی دروغبافانهای است از تناقض ميان ادعاهای جمهوری اسلامی و عمل آنها.
« در دموکراسی لیبرال آن چیزی که له می شود مردم، احترام مردم و جایگاه مردم است و فریب دادن مردم یک امر عادی و پسندیده است… شما مشاهده می کنید در نظام های دموکراسی لیبرال اخلاق و ارزشهای اخلاقی معنایی ندارد و دروغگفتن امری عادی است، تقلب امری عادی است و آنها اساسن به پاکی و صداقت، به رافت، شجاعت و برادری اعتقادی ندارند… حتا برای جلب رای به کثیفترین گروههای جامعه پناه میبرند و امتیاز میدهند و برای جلب رای، این امتیازها از جیب ارزشهای انسانی و اخلاقی هزینه میشود… آنها حتا به دزدها، همجنسبازها و کثافتها اعتنا میکنند و آنها را به رسمیت میشناسند تا دو رای و یک دوم درصد رای بیاورند.»
طبق گفتهی احمدینژاد، دموكراسیهای ليبرال مردم و احترام مردم و جایگاه مردم را له میكنند اما برای جلب رای همان مردم حتا به كثيفترين گروههای جامعه پناه میبرند و امتياز میدهند! حتا «دزدها» و «همجنسبازها» و «كثافتها» هم در دموكراسی ليبرال اعتنا میبينند و به رسميت شناخته میشوند آن وقت احمدینژاد میگويد آنها «به رافت، شجاعت و برادری اعتقادی ندارند… در این کشورها ملت حق انتخابی بالاتر و ورای احزاب ندارند و مجبور هستند اراده، اندیشه و تصمیم خود را تسلیم احزاب کنند… در این کشورها مردم در انتخابات نقشی ندارند و سرمایهها پولها و شیوههای پیچیدهی تبلیغاتی و عناصر حزبی هستند که سرنوشت انتخابات را رقم میزنند.»!
نوع نگاه حكومت جمهوریاسلامی به اقليتها و كلن به «مردم» از لابهلای حرفهای احمدینژاد با زشتی هر چه تمامتر هويدا شده است. مردم تا آنجا كه تودهای رام و فرمانبردار و «هميشه در صحنه» باشند عزيزند اما اگر گرد هم جمع شوند و بر اساس نظر و باور مشتركشان حزب و گروهی تشكيل دهند جایگاه «مردم» را له كردهاند. مردم بايد تودهوار و سيال و شكلنايافته باقی بماند تا امكان مردمفريبی و شستشوی مغزی آنها با دستگاههای تبليغی رژيم فراهم شود. هر گونه مرجعيت و تشكل مردمی خارج از دايرهی حكومت را بايد نفی كرد. بايد در تودهی بیشكل مردم نوعی غرور و اعتماد به نفس دروغين دميد كه خودشان، بینياز از هر گونه تشكل و حزب و گروه، میتوانند تصميم سياسی درست بگيرند.
« اما در جمهوری اسلامی ایران مردمسالاری یک امر اصیل است، اولا ملت است که همه صحنه ها را رقم میزند و تصمیم بر عهدهی ملت است و اراده ملت است که حاکم می شود، همه سطوح تصمیمگیری نظام و آن کسی که مدیران و حاکمان را برمیگزیند ملت است.»
مردمفريبی و پوپوليسم بیداد میكند. «مردم» تا هنگامی كه همچون گله دنبال آنها راه افتادهاند، تاج سرشان هستند و آنها نوكر آن مردم هستند اما هر كجا مردم رای و عقيدهی مخالفی داشته باشند میشوند «دزد» و «همجنسباز» و «كثافت» و «خس و خاشاك»:
« امروز خبرنگاری سوال کرد بعضیها در گوشه و کنار کارهایی انجام میدهند، اغتشاش است، شورش است، اعتراض است، واژههای تندی را بکار برد و من برای او یک مثالی زدم و نتیجهگیری کردم. من به این خبرنگار گفتم شما اشتباه میکنید، ملت ایران یکپارچه است؛ در یک مسابقهی فوتبال پنجاه هزار تا هفتاد هزار تماشاچی شرکت میکند و آن کسی که تیمش باخته وقتی بیرون میآید عصبانی است و به هر دری میزند. در انتخابات ایران چهل میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیینکنندهی اصلی بودهاند. حالا چهار تا خس و خاشاک این گوشهها کاری میکنند بدانید این رودخانهی زلال ملت جایی برای خودنمایی آنان نخواهد گذاشت.»
فردا سالروز همين مراسم زشت و كثيف است، جشن شكرانهی پيروزی كسی كه با دروغ و تقلب در انتخابات و مردمفريبی بر سر كار آمد و ماهيت مردمستيز جمهوریاسلامی را بهخوبی نشان داد، حكومتی كه حتا يك حزب سياسی مردمنهاد مستقل ندارد و اتحاديهها و صنفهای مستقل كارگری و تجاری را سركوب میكند و مردم مخالف و اقليتها را «دزد» و و «كثافت» و «خس و خاشاك» میخواند. همان روزهای خونبار بود كه مردم در واكنش به اين مردمستيزی آشكار، راهپيمايی خود را «حماسهی خس و خاشاك» خواندند و استاد محمدرضا شجريان صدای اعتراض مردم را «صدای خس و خاشاك» خواند و خودش را هم يك از آنها دانست و گفت كه اين «خس و خاشاك» چشم ستمگران را كور خواهد كرد؛ همان روزها بود كه شهرام ناظری هم آوازی در ستايش اين خس و خاشاك خواند و گفت كه اين خود ستمگراناند كه «مشتی خس و خارند؛ به يك شعله بسوزان».
به ياد همهی كسانی كه در اين سالهای جمهوریاسلامی تنها به خاطر در اقليت بودن (دينی، قومی، نژادی، زبانی) آزار و تحقير ديدهاند و به احترام اكثريت مردم ايران كه از سوی اقليت صاحب قدرت كنونی «خس و خاشاك» خوانده میشوند، روز بيست و چهارم خرداد را روز «خس و خاشاك» بناميم تا هم زشتكاری دار و دستهی احمدینژاد و پشتيبانان دغلكار و رهبر جمهوریاسلامی در آن تقلب خونين انتخاباتی را به ياد همه بياوريم و هم بر حقوق همهی اقليتها پای فشرده باشيم.