جمهوری اسلامی زبانخوار
بررسی رابطهی زبان و حكومتهای خودكامه را نخستين بار در كتاب «اسطورهی دولت» ارنست كاسيرر ديدم (كه با ترجمهی «يداله موقن» به فارسی هم درآمده است). كاسيرر در هنگام سخن از چگونگی شكلگيری اسطورههای سياسی نوين از كتابی میگويد كه دربارهی «زبان آلمانی در دوران نازیها» نگاشته شده و واژههای پركاربرد آن دوره را گرد آورده است. او با بررسی اين كتاب به نتيجههايی دربارهی نوع كاربرد زبان در حكومتهای خودكامه دست يافت كه حتا در روزگار ما هم راست و درست است. از كتاب كاسيرر میآغازم و میكوشم چگونگی برخورد «جمهوری اسلامی» با «زبان» را بررسم.
اسطورههای كهن ميوهی كوشش ناآگاهِ انسان نخستين برای چيرهشدن بر ترس او بود، انسانی كه با انبوه نادانستههای هراسآور جهان روبهرو شده بود و میكوشيد با ياری تخیل خود و ساختن داستانهای اسطورهای، جهان ناآشنا و ناسازگار را به جهانی آشناتر و كمتر ترسناك بدل كند. اما در این روزگار و در پهنهی سياست، اسطورههایی مییابیم که آگاهانه و به دست صنعتگرانی زیرک ساخته و پرداخته شدهاند.
هر حكومت خودكامه دو بنيان مهم دارد: يك. شخص خودكامه (شاه/سلطان/رهبر/رييسجمهور مادامالعمر) دو. گونهای ايدئولوژی كه توجيهكنندهی حكومت آن يك نفر بر همهی مردم باشد و زمينهی پذيرش و مشروعيتِ اين فرمانروايی غيرمنطقی را فراهم آورد. در حكومتهای خودكامه هرگونه اندیشهی مستقل و بحث انتقادی و هرگونه نمود فرديت سركوب میشود. تكتك فردهای جامعه با همهی گوناگونی و رنگبهرنگیهاشان بايد در يك تودهی خاكستری رام و فرمانبردار خمير شوند؛ در يك سو شاه/رهبر خودكامه است و در سوی ديگر همهی مردم فرمانبر. فرمانروای خودكامه چنين رابطهای را میپسندد: يك در برابر يك. برای درهمكوباندن فرديتها و گوناگونیها، از آيينهای آن ايدئولوژی بهره میگيرند تا حريم فردی را تبديل به مصالح عمومی كنند؛ مصالح عمومی هم پيشتر در چارچوب همان ايدئولوژی تعريف شده است. در اين ميان، زبان به گونهای تعريف میشود كه مانع تفاهم و ارتباط شود یا دستكم ارتباط را محدود کند. مناسك و آيينهای نو هم مرز میان زندگی خصوصی و عمومی را از میان میبرند. مردم به گونهای تکصدایی (یا «وحدت كلمه») میرسند و چند صدایی نابود میشود.
جمهوری اسلامی (كه همهی ويژگیهای يك حكومت خودكامهی زورگو را دارد) نيز همين گونه عمل میكند. حكومت به بهانهی حفظ مصالح و عفت عمومی در پنهانترين گوشههای حريم خصوصی ايرانيان سرك میكشد و پوشش (حجاب) و خوراك و روابط خصوصی (زن و مرد) و چهديدن (منع ماهواره) و چهگفتن (نبود آزادی بيان) آنان را نيز مشمول قاعده و آييننامه میكند. خوانش ويژهای از اسلام چارچوب ايدئولوژيك اين دخالتها و سركوبها است.
زبان (فارسی) نيز از گزند خودكامگی و زورگويی جمهوریاسلامی دور نمانده است. واژهها را از معنای تاريخی خود تهی كرده و معناهايی خودخواسته و دلبخواهی در آنها چپاندهاند تا از واژههايی انتزاعی و ناسودمند، زبانی مشترك برسازند. از يك سو هرگونه نمود فرديت زبانی را سرمیكوبند و از سوی ديگر گونهای تصنع و ظاهرسازی را به جای آن مینشانند. همه چيز از پيش تعريف شده و همهی معناها را همان يك نفر تعيين و تفسير كرده است. به جای آفرينشهای زبانی فردی، رگبار كليشههای زبانی بیبو وبیخاصيت شبانهروز از دستگاهها و رسانههای تبليغاتی رژيم بر سر ايرانيان آوار میشود. پس طبيعی است كه شعر و ادبيات داستانی كه نمونههای كاربرد آفرينشگرانه و فردی زبان هستند در اين حكومت به قهقرا برود و بازار كسانی گرم شود كه چيزكی را به نام شعر و داستان سر هم كنند و بهانهای داشته باشند برای پابوسی و صلهگرفتن.
واژهها و گروهواژهها نيز ابزاری میشوند برای گسترش فرهنگ چاپلوسی و چربزبانی در سلسلهمراتب اين نظام هرمی. واژههای «چاكرم»، قربانت»، «بنده» و «حقير» ميراث سالها مناسبات سلطان و رعيتی هستند كه همچنان در اين حكومت رونق دارند. از سوی ديگر، برای توصيف رهبر/سلطان اين رژيم نيز عبارتهای كليشهای بسيار ساخته شده كه دقت در هر كدام آنها نتيجهای جز خنده نخواهد داشت: «ولیامر مسلمين جهان» نمونهی گويايی از اوج چاپلوسی و گندهگويی بادمجاندور قابچينهای اين رژيم است.
البته در بحث زبان، جمهوری اسلامی (گذشته از همانندیهايش با ديگر حكومتهای خودكامه) يك ويژگی يگانه دارد: زبان ايدئولوژيك اين حكومت، زبان عربی، با زبان رسمی اين آب و خاك يكی نيست. سيلاب واژهها و عبارات عربی كه پس از انقلاب پنجاه و هفت، با قدرتگيری آخوندهای معمم و مكلا وارد زبان فارسی شد بهراستی كه سيلابی بنيانكن بوده است. كاربرد ترجيحی واژهها و ساختارهای عربی در مواردی كه برابر فارسی نيز دارد و كاربرد واژههايی كه حتا در خود زبان عربی هم كمكاربرد و مهجور است زبانپريشی را به اوج رسانده و سرفرازی زبان فارسی را فروآورده است. اين زبانپريشی برای مردم عادی چنان ديرگوار و فشارنده بوده كه برای كنارآمدن با آن چارهای نداشتهاند جز پناه بردن به طنز و هزل. جوكساختن با عبارت «قدسسره» و نيز ساخت تركيب «ارتحاليدی» نمونههايی از واكنش طنزآلود مردم به اين زبانپريشی تحميلی بوده است.
جمهوری اسلامی مانند ديگر حكومتهای خودكامهی همسرشت رو به نابودی است و به عنوان يك پديدهی پايانيافته میتواند و بايد كه بررسيده شود. بررسی زخمهايی كه اين رژيم بر پيكرهی زبان فارسی زده سودهای بسيار دارد. نخست آن كه آگاهی يافتن از اين فرايندهای زبانی مانع از آن میشود كه ما ناخواسته عامل گسترش اين زبانپريشیهای مطلوب رژيم باشيم. دوم آن كه با دستانداختن و ريشخند كردن كليشهها و عبارتهای زبانی رژيم، بهيكباره هيمنه و كارآمدی ايدئولوژی بنيانی رژيم هم فرومیريزد.
واژههايی كه در همين حكومت ساخته شدند، واژههايی كه در اين حكومت دگرگون شدند و گروهواژههايی كه رفتهرفته به شكل كليشههايی دستمالی شده و شعارهايی بیمعنا درآمدند، همه و همه را بايد گرد آورد در «واژهنامهی جمهوری اسلامی».